باید یک مَردِ مهربان تر از خودت کنارِ زندگی ات بماند
که رنگِ رژِ لب و لاک هایِ ناخونهایَت با سلیقه یِ او باشد.
که به وقتِ دیدنش دیگر در کیفِ دستی ات آینه ی کوچک و فانتزی ات جا خُشک نکند.
دیگر از برهم خوردنِ ارایشت نترسی.
و دلهره ی پاک شدنِ رژِ لبت را پیش او نداشته باشی.
دیگر برایت مهم نباشد لاکِ ناخون هایت نصفه و نیمه پاک میشوند.
برایش مهم نباشد اگر ریشه یِ موهایت رنگِ طبیعیِ خودشان را گرفته اند.
یا که چشمهایت از گریه هایِ دلتنگی دیشبت پف دار و کوچک شده اند,
و به وقتِ تابستان وقتی صورتت کک و مک هایِ ریز و درشت میزنند و قرمزیِ پوستِ صورتت مثلِ هلویِ پوست کنده ات میکند,
تو را با همه ی خوب و بدَت دوست داشته باشد.
باید مردی کنارت باشد که که وقتی دستهایت را میگیرد امنیتِ بودنش گرمایِ مطبوعی زیر پوستِ صورتت بیاورد,
از چاق شدن نترسی.
از لاغر شدن هم نترسی,
حتی از پیر شدنِ کنارش هم نترسی,
بدانی همیشه حواسش پیِ تو میگردد.
تو را هرچه که هستی,
بی چون و چرا قبولت کند.
و مهربانی ات,
غر زدن هایِ عصبی ات را بفهمد,
که آخرِ هرشب لاک های ناخونهایت را ترمیم کند. و در گوشت آرام بگوید تو زیباترین زنِ رویایِ زندگیِ منی❤
#همسرم_زندگـــــیم#پیمانم#Z_P
...