عکس زولبا بامیه کپشن بخونید
آیدا گلی
۱۸
۱۶۱

زولبا بامیه کپشن بخونید

۱۹ خرداد ۹۹
عشق آلبالویی قسمت ۱
صبح از خواب بیدار شد گوشیمو برداشتم تا ساعتشو نگاه کنم ولی طبق معمول از بس تو اینستاچرخیده بودم خاموش شده بود رفتم تو پذیدایی مامانم داشت غذا درس میکرد منو ک دید چه عجب از اتاقت اومدی بیرون منم گفتم مامان اول صبحی جای صبح بخیرته تو هم ک همش گیر بده چشم قره ای رفتم بهش ورفتم اشپز خونه یه کپسول برداشتم انداختم تو قهوه جوش تا قهوه درست کنم قهوه ک اماده شد با یه تیکه کاکائو برداشتم رفتو اتاق در قفل کردم حوصله آیهان ندشتم که بیاد و کلافم کنه با اون اسباب بازی های جنگیش گوشیمو برداشتم به شارژر وصلش کردم قهوه برداشتم با تیکه کاکائو خوردم قهوه که تموم شد گذاشتمش رو پاتختی گوشیمو روشن کردم ۴ تا میث کال از نبات داشتم
حوصلشو نداشتم ولی گفتم بزار زنگ بزنم شرش کم کنم که بعدا دوباره زنگ نزنه وقتم بگیره زنگ زدم دوتا بوق خورد
سلام ارمغان جون ؟چطوری
سلام خوبم نبات تو چطوری
من که عالیم زنگ زدم بگم بابچه های دانشگاه قرار بریم کوه گفتم توام بیای خوش میگذره !!!مگه چقد تعطیلی داریم دوباره قرار برگردیم دانشگاه درس فقط درس !!!!
با بی حوصلگی گفتم عزیزم بهت خبر میدم اگ قرار بود بیام
ارمغام
باشه حالا بهت خب میدم کو تا اخر هفته حالا
ارمغااااان آخر هفته امروز دوشنبس هااا
باشه عزیزم فعلا کاری نداری
نه قربونت خدافظ
خدافظ
اه چقد حرف میزنی دختره ی پرحرف
هدفنمو برداشتم رفتم تو فاز آهنگ
انقد با خودم آهنگ خوندم که دیگه مغزم سوت میکشید هدفون دراوردم
صدای غار غور شکممو میشنیدم در باز کردم رفتم تو پذیرایی حسابی بوی قورمه سبزی میومد
مامااان گجایی از اتاق اومد بیرون اینجام چخبرته خونرو گذاشتی روسرت مامان خیلی گرسنمه برام عذا بکش
باشه حالا نه به شبا که صدات میکنم برا شام نمیای نه به الان برو بشین برات غذا بکشم روی یکی از صندلیای ناهار خوری تشستم مامانم غذامو اورد غذا ک خوردم ظرفارو همون جا گذاشتمو رفتم تو اتاق
با خودم گفتم برم بیرون یه هوایی بخورم
ارایش مختصر درحد ریمل یه رژ مات کردم
بافت مشکی به همره شلوار جینمو پوشیدمو کلاه خاکستریمم سرم گذاشتم بوت هامو براشتم به همراه کولم گوشیمو تو جیبم گذاشتم از اتاق خارج شدم داشتم میرفتم ک آیهان اومد گفت آبجی کجا میری منم بیام بریم پارک
گفتم پارک کجا بود مبخوام برم بیرون یکم هوا بخورم
...