🔸🔶میزونمون کن...🔶🔸
دونه ی اشک سُر خورد روی صورتش و تا زیر چونه ش اومد.
یه لبخند نشست رو لبش و سر به مهر گذاشت.
سه مرتبه تکرار کرد: "شکراًلِله"
سر از سجده که برداشت، حس کرد سبک شده، آروم شده، میزون شده.
دیگه بغض تو گلوش نداشت. یه نشاط خاص داشت.
تازه توبه کرده بود؛ شنیده بود دوشنبه ها و پنج شنبه ها کارنامه ها رو می برن پیش امام زمانش.
می خواست نامه ش رو تمیز کرده باشه. دیگه خودشو گناه کار نمی دونست.
هنوزم صدای سخنران تو گوشش بود که می گفت:
امام حاضری هست که به یاد شماست، از احوالتون باخبره، از مریض شدنتون رنجور میشه و از خوشحالیتون سرحال، مهربون تر از هر پدره...
دوباره سجده کرد
و دوباره خدا رو به خاطر داشتنش شکر کرد...
🌸خداروشکر که هستی!🌸
مهربونم...!
میزونم کن...
#التماس_دعای_فرج @pelakeee12
instagram.com/_pelake12_
...