
کتلت♥️
۱۲ آبان ۹۹
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.21
#ایهان
وایساده بودم ک ایسان و آیلین اومدن
برای اولین بار دیدم ایلین لباس رنگی پوشیده خیلی بهش میومد😍
هی من میخوام اعتراف کنم ک عاشقشم هی این دل میگه اون ک هنوز سهیل رو دوس دارع🤷♀
بی خیال شدم و سوار ماشین شدیم
تو راه هیج کس حرفی نمیزد آیلینم ب فکر فرو رفته بود و ایسان مشکوک ب منو آیلین نگاه میکرد😐
وقتی ب بازار رسیدم ایسان مثل ندید بدید ها دوید تو پاساژ و فقط میخرید😂
منو آیلین هم ،هم قدم شدیم👫
×ایلین خانم شما چیزی نمیخرید؟این ایسان ک هر چی لباس دارع بازم میخره🤷♂
+ارع منم باید لباس بخرم اونم ب زور ایسان
و اینکه ایسان بزار خوش باشع ولش کن🙎♀
× اوکی حتما(چ هواداری هم میکنه)🙍♂
همین جوری قدم میزدیم ک چشمم ب یه لباس شب شیک کالباسی افتاد برگشتم ب ایلین بگم ک دیدم اونم دارع ب همون لباس نگاه میکنه
×اون چ طورع هم شیک هم بسته🤷♂
+ اره خیلی خوشگله وایسا ببینم🤩
#ایلین
ب لباسی ک ایهان نشون داد و قبلا خودم دیده بودم داشتم نگاه میکردم واقعا شیک و خوشگل بود 😝
رفتم داخل مغازه ک فروشنده اش ک یه خانم مسن بود با دیدم بلند شد و با خوشرویی جواب داد....
×سلام دخترم چیزی میخواستی؟👵
+سلام،بلع اون لباس کالباسی ک تو ویترین هست رو میخواستم
× به به عجب سلیقه ایی داری حتما ب تنت هم خوشگل میمونه....تو برو تو اتاق پرو منم لباس رو میدم (ب ایهان اشاره کرد ) ب شوهرت بیارع واست😊
تا خواستم بگم ک ایشون شوهر من نیستن ایهان هلم داد تو اتاق و در و بست😕😐
این چش بود خوششم اومده انگار😅.......
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.22
#ایلین
.....بعد از ۲ دقیقه اورد و لباس رو داد منم زودی تنم کردم و خیره شدم ب اینه 😁
خدایی خیلی قشنگ بود😻 و دخترونه(عکسشو حتما پایین میزارم 😉)
لباس رو در اوردم و رفتم بیرون ک دیدم ایهان نیست عجب پسر خریع این ول کرده رفته😑(ولی خدایی پسر خوبیع والا)
رفتم تا حساب کنم ک با حرفی ک اون خانم زد واقعا شکه شدم😳
× ب خوشی استفاده کنی دخترم برو ب امان خدا اون پسرع هم حساب کرد اما اگه زندگیت رو دوس داری زود تر از حست اعتراف کن من عشق رو تو چشمای پسرع دیدم اما تو باید جلوتر بری😌
بدون حرفی و با تعجب رفتم بیرون
ب صورت تهاجمی رفتم ب سمت ایهان رفتم تا بگم چرا حساب کردی ک با دیدن دعوا ایسان و ایهان کُپ کردم 😳
ایسان_ ایهااااااان ب خاطر من این جشن رو بزار راحت باشم🤦♀
ایهان_ همین ک گفتم یا لباس رو عوض میکنی یا جشن بی جشن😡
ایسان _ اخه ب ت چ جشن منه می خوام اینو بپوشم
ایهان _ ک اینطور ارع؟
بعد سریع نایلون رو از ایسان گرفت و لباس توش رو تیکع تیکع کرد😳 منو ایسان با تعجب داشتیم ب ایهان نگاه میکردیم تا حالا ایهان رو اینجوری ندیده بودم😰
ایهان دست ایسان رو گرفت و برد تو یه مغازه و ۲ دقیقه دیگه برگشتن انگار ی لباس دیگه خریده بودم و ایسان مثل زامبی دیده ها دارع ایهان رو نگاه میکنه😂
بعد از خرید مستقیم رفیتم آرایشگاه.....💄💅
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.23
#ایلین
اول ایسان رو آرایش کردیم تا کم فک بزنه😂
بعد از آرایش ایسان زود تر رفت حالا نوبت من بود
انگار دارم عروسی میکنم ۲ ساعت روی صورت و موهام کار کرد🤦♀ولی وقتی تو اینه خودمو دیدم واقعا باورم نمیشد ک این منم🤩
ی آرایش دخترونه ( سایه صورتی و سفید ،خط چشم نقره ایی با رژ مات جیگری 👄💄)
موهام هم ی طرفشو فر کرده بود و بقیه شو ب شکل گل های ریز درس کرده بود😻
خلاصه کارش عالی بود 👍😻
لباسم هم پوشیدم ک محشر شد🙀
زنگ زدم ب علی ک بیاد دنبالم الاغ ها منو تنها گذاشتن و خودشون رفتن😿
_ الو علیییی😾
ب جای صدای علی صدای ایسان رو شنیدم 😐
× الووو ایلینی علی گفت بهت بگم ایهان میاد دنبالت🤪
تا خواستم بگم ایهان ن بزار علی بیاد ک بیشور قطع کرد😖
...........تو فکر بودم ک با تک زنگ ایهان از خانم آرایشگر تشکر کردم و رفتم بیرون
با روبه رو شدن هم خیره شدیم انگار عاشق و معشوقیم😂😂
منم تا اونجایی ک پرو تشریف دارم زل زدم ب چشمای ابیش😍
کمی دقت کردم ک دیدم به به عجب تیپی زده😁
(عکسشو بالا گذاشتم 😊)
اونم خیره شده بود ب من..........😜
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.24
#ایهان
داشتم بهش نگاه میکردم خیلی خوشگل شده بود با اون لباسی ک اون روز خریدم خیلی ناز شده بود😍
من زود تر ب خودم اومدم و...
× سلام ایلین خانم خوبی؟؟ بفرما ماشین اون طرفه😁
+ اول از همه خسته شدم از کلمه خانم آیلین بگی کافیه دوم سلام توخوبی منم خوبم 😐😂
×من ک از خدامه منم خسته شدم
پس شد آیلین و ایهان خانم و آقا نداریم😉
+عالیع بریم ک دیر شد🏃♀
# ایلین
بعد از ۲۰ دقیقه رسیدم ک با صدای خوندن علی خیلی خیلی شکه شدم 🤦♀
علی نشسته بود وسط باغ و همه دورش جمع شده بودن یهو همه بادکنک ها ریختن سرم و علی شروع کرد ب خوندن😍
هی دل غافل اونکه نمیکنه یادت
توبستی ب عشقت و ریخت پر و بالت
من دیگه بعد تو عشقی تو سینم
حیف ک زبون بسته دلم هیچی نمیگم
کاری دادی دستم با چشات اخه تو بی رحم😻
😍😍😍من واقعا عاشق این اهنگم هر روز گوش میدم بهش الانم دارع علی میخونه😍
برگشتم سمت ایهان ک تو گوشم گفت
هر جا برم اون دوتا چشمات زندگیمن
هر چی کم داری روی چشمم
تولدت مبارک خوشگل خانم😉
تو شک بودم ب خداا😳😳ولی خیلی عالی بود😍
ایهانم رفت کنار علی و شروع کرد ب خوندن
هر جا برم اون دوتا چشمات زندگیمن
هر چی کم داری روی چشمم
تنها نزاری دلو عشقم
چیزی توی قلبت نمونه
بزاری بری بی من
هر چی کم داری روی چشمم.....
🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.21
#ایهان
وایساده بودم ک ایسان و آیلین اومدن
برای اولین بار دیدم ایلین لباس رنگی پوشیده خیلی بهش میومد😍
هی من میخوام اعتراف کنم ک عاشقشم هی این دل میگه اون ک هنوز سهیل رو دوس دارع🤷♀
بی خیال شدم و سوار ماشین شدیم
تو راه هیج کس حرفی نمیزد آیلینم ب فکر فرو رفته بود و ایسان مشکوک ب منو آیلین نگاه میکرد😐
وقتی ب بازار رسیدم ایسان مثل ندید بدید ها دوید تو پاساژ و فقط میخرید😂
منو آیلین هم ،هم قدم شدیم👫
×ایلین خانم شما چیزی نمیخرید؟این ایسان ک هر چی لباس دارع بازم میخره🤷♂
+ارع منم باید لباس بخرم اونم ب زور ایسان
و اینکه ایسان بزار خوش باشع ولش کن🙎♀
× اوکی حتما(چ هواداری هم میکنه)🙍♂
همین جوری قدم میزدیم ک چشمم ب یه لباس شب شیک کالباسی افتاد برگشتم ب ایلین بگم ک دیدم اونم دارع ب همون لباس نگاه میکنه
×اون چ طورع هم شیک هم بسته🤷♂
+ اره خیلی خوشگله وایسا ببینم🤩
#ایلین
ب لباسی ک ایهان نشون داد و قبلا خودم دیده بودم داشتم نگاه میکردم واقعا شیک و خوشگل بود 😝
رفتم داخل مغازه ک فروشنده اش ک یه خانم مسن بود با دیدم بلند شد و با خوشرویی جواب داد....
×سلام دخترم چیزی میخواستی؟👵
+سلام،بلع اون لباس کالباسی ک تو ویترین هست رو میخواستم
× به به عجب سلیقه ایی داری حتما ب تنت هم خوشگل میمونه....تو برو تو اتاق پرو منم لباس رو میدم (ب ایهان اشاره کرد ) ب شوهرت بیارع واست😊
تا خواستم بگم ک ایشون شوهر من نیستن ایهان هلم داد تو اتاق و در و بست😕😐
این چش بود خوششم اومده انگار😅.......
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.22
#ایلین
.....بعد از ۲ دقیقه اورد و لباس رو داد منم زودی تنم کردم و خیره شدم ب اینه 😁
خدایی خیلی قشنگ بود😻 و دخترونه(عکسشو حتما پایین میزارم 😉)
لباس رو در اوردم و رفتم بیرون ک دیدم ایهان نیست عجب پسر خریع این ول کرده رفته😑(ولی خدایی پسر خوبیع والا)
رفتم تا حساب کنم ک با حرفی ک اون خانم زد واقعا شکه شدم😳
× ب خوشی استفاده کنی دخترم برو ب امان خدا اون پسرع هم حساب کرد اما اگه زندگیت رو دوس داری زود تر از حست اعتراف کن من عشق رو تو چشمای پسرع دیدم اما تو باید جلوتر بری😌
بدون حرفی و با تعجب رفتم بیرون
ب صورت تهاجمی رفتم ب سمت ایهان رفتم تا بگم چرا حساب کردی ک با دیدن دعوا ایسان و ایهان کُپ کردم 😳
ایسان_ ایهااااااان ب خاطر من این جشن رو بزار راحت باشم🤦♀
ایهان_ همین ک گفتم یا لباس رو عوض میکنی یا جشن بی جشن😡
ایسان _ اخه ب ت چ جشن منه می خوام اینو بپوشم
ایهان _ ک اینطور ارع؟
بعد سریع نایلون رو از ایسان گرفت و لباس توش رو تیکع تیکع کرد😳 منو ایسان با تعجب داشتیم ب ایهان نگاه میکردیم تا حالا ایهان رو اینجوری ندیده بودم😰
ایهان دست ایسان رو گرفت و برد تو یه مغازه و ۲ دقیقه دیگه برگشتن انگار ی لباس دیگه خریده بودم و ایسان مثل زامبی دیده ها دارع ایهان رو نگاه میکنه😂
بعد از خرید مستقیم رفیتم آرایشگاه.....💄💅
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.23
#ایلین
اول ایسان رو آرایش کردیم تا کم فک بزنه😂
بعد از آرایش ایسان زود تر رفت حالا نوبت من بود
انگار دارم عروسی میکنم ۲ ساعت روی صورت و موهام کار کرد🤦♀ولی وقتی تو اینه خودمو دیدم واقعا باورم نمیشد ک این منم🤩
ی آرایش دخترونه ( سایه صورتی و سفید ،خط چشم نقره ایی با رژ مات جیگری 👄💄)
موهام هم ی طرفشو فر کرده بود و بقیه شو ب شکل گل های ریز درس کرده بود😻
خلاصه کارش عالی بود 👍😻
لباسم هم پوشیدم ک محشر شد🙀
زنگ زدم ب علی ک بیاد دنبالم الاغ ها منو تنها گذاشتن و خودشون رفتن😿
_ الو علیییی😾
ب جای صدای علی صدای ایسان رو شنیدم 😐
× الووو ایلینی علی گفت بهت بگم ایهان میاد دنبالت🤪
تا خواستم بگم ایهان ن بزار علی بیاد ک بیشور قطع کرد😖
...........تو فکر بودم ک با تک زنگ ایهان از خانم آرایشگر تشکر کردم و رفتم بیرون
با روبه رو شدن هم خیره شدیم انگار عاشق و معشوقیم😂😂
منم تا اونجایی ک پرو تشریف دارم زل زدم ب چشمای ابیش😍
کمی دقت کردم ک دیدم به به عجب تیپی زده😁
(عکسشو بالا گذاشتم 😊)
اونم خیره شده بود ب من..........😜
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡
#پارت.24
#ایهان
داشتم بهش نگاه میکردم خیلی خوشگل شده بود با اون لباسی ک اون روز خریدم خیلی ناز شده بود😍
من زود تر ب خودم اومدم و...
× سلام ایلین خانم خوبی؟؟ بفرما ماشین اون طرفه😁
+ اول از همه خسته شدم از کلمه خانم آیلین بگی کافیه دوم سلام توخوبی منم خوبم 😐😂
×من ک از خدامه منم خسته شدم
پس شد آیلین و ایهان خانم و آقا نداریم😉
+عالیع بریم ک دیر شد🏃♀
# ایلین
بعد از ۲۰ دقیقه رسیدم ک با صدای خوندن علی خیلی خیلی شکه شدم 🤦♀
علی نشسته بود وسط باغ و همه دورش جمع شده بودن یهو همه بادکنک ها ریختن سرم و علی شروع کرد ب خوندن😍
هی دل غافل اونکه نمیکنه یادت
توبستی ب عشقت و ریخت پر و بالت
من دیگه بعد تو عشقی تو سینم
حیف ک زبون بسته دلم هیچی نمیگم
کاری دادی دستم با چشات اخه تو بی رحم😻
😍😍😍من واقعا عاشق این اهنگم هر روز گوش میدم بهش الانم دارع علی میخونه😍
برگشتم سمت ایهان ک تو گوشم گفت
هر جا برم اون دوتا چشمات زندگیمن
هر چی کم داری روی چشمم
تولدت مبارک خوشگل خانم😉
تو شک بودم ب خداا😳😳ولی خیلی عالی بود😍
ایهانم رفت کنار علی و شروع کرد ب خوندن
هر جا برم اون دوتا چشمات زندگیمن
هر چی کم داری روی چشمم
تنها نزاری دلو عشقم
چیزی توی قلبت نمونه
بزاری بری بی من
هر چی کم داری روی چشمم.....
🖤💔🖤💔
...