چنانچه حس ناامیدی به سراغتان آمد و از هر راهی ناامید شدید و حاجت مهمی دارید با خواندن دعای پرفضیلت مشلول که از امام علی علیه السلام نقل شده است شاهد به اجابت رسیدن دعا و حاجت خود باشید.
درباره علت نامگذاری دعای مشلول و رازی که در آن نهفته است باید بگوییم امام حسین علیه السلام میفرماید:در یک شب تاریک با پدر خود مشغول طواف خانه خدا بودیم و اطراف خانه خدا در خلوت و سکوت بود و همه زائرین به خواب رفته بودند که ناگهان صدای سوزناک نالهای به گوش ما رسید. یک نفر به سوی درگاه خدا رو آورده و با سوز و گداز جانسوزی اشک میریزد.
پدرم رو به من فرمودند:ای حسین! آیا صدای نالههای گناهکاری که به سمت درگاه خداوند پناه آورده است و با دلی شکسته اشک ندامت میریزد را میشنوی؟ برو به سراغش و پیدایش کن و سپس با خود نزد من بیاور.
امام حسین علیه السلام میفرماید: اطراف خانه خدا را در آن شب تیره و تار گشتم و آن شخص را در بین رکن و مقام در حالی که نماز میخواند یافتم.
سلامی عرض کردم و گفتم:ای بنده نادم! پدرم امیرالمومنین تو را خواسته است. با عجله نمازش را به اتمام رساند. او را در نزد پدرم حاضر کردم. امیرالمومنین جوانی زیبا با جامهای تمیز به تن دید و فرمود:
- تو کیستیای جوان؟
- جوان جواب داد:من یک عرب هستم
حضرت سوال کرد:به چه دلیل با آهی جانگداز و دردمند اشک میریختی؟
جوان پاسخ داد: یا امیرالمومنین!ای حضرت به علت نافرمانی از پدرم گرفتار نفرین او در زندگی ام شده ام زندگی ام ویران شده است نفرین پدرم سلامتی ام را از من گرفته است.
حضرت فرمود: داستان تو چیست؟
من جوانی بودم که همیشه بی بند و باری در زندگی ام نمایان بود و آلوده به گناه و معصیت بودم هیچ ترسی از خدا و حکمتش نداشتم. پدر پیر و مهربانی داشتم که همیشه با مهربانی مرا پند و اندرز میداد، اما من هیچ زمان به نصیحت هایش گوش فرا ندادم.
هر زمان که اقدام به نصیحت من میکرد با حرفهای ناپسند آزرده خاطرش میکردم و بعضی اوقات او را کتک میزدم. روزی از روزها در یک محلی مقداری پول بود که تصمیم گرفتم بروم و آن پول را از آنجا بردارم و خرج خود کنم، اما پدرم مانع این کار من شد، اما من دستش را گرفتم و او را به شدت به زمین کوبیدم پدرم دستهای خود را روی زانوهایش قرار داد تا برخیزد، اما به قدری درد و کوفتگی داشت که نتوانست از جایش بلند شود.
همه پولها را برداشته و به کار خود ادامه دادم در همان حین صدای قسم خوردنش به گوشم رسید و به خدا سوگند میخورد که به خانه خدا رفته و من را نفرین میکند.
خودم شاهد بودم که چندین روز روزه گرفت و نمازهای فراوانی به جا آورد و پس از آن باروبندیل سفر را مهیا کرد و به سمت خانه خدا به راه افتاد و خود را تا به اینجا رساند. پس از اینکه طواف کعبه را انجام داد دست خود را بر پرده کعبه رساند و با یک دل شکسته و آهی سوزناک مرا ناله و نفرین کرد.
به خداوندی خدا قسم! هنوز نفرینش تمام نشده بود که دچار بدبختی و درماندگی شدم و سلامتی ام از بین رفت؛ و در همان حال که جوان تعریف میکرد پیراهن خود را کنار کشید و به ما نشان داد که یک طرف بدنش فلج شده است.
وی به سخنان خود ادامه داد و گفت:بعد از این اتفاق از کارها و رفتارهای خود بشدت نادم هستم پیش پدرم برای عذرخواهی حاضر شدم، اما او قبول نکرد و به سمت خانه خود حرکت کرد.
به مدت سه سال با همین وضعیت به زندگی خود ادامه دادند تا اینکه سال سوم موسم درخواست حج کردم تا به خانه خدا رفته و در محلی که مرا نفرین کرده است دعای خیر برایم بکند. پدرم لطف کرد و پذیرفت.
به سمت مکه به راه افتادیم تا اینکه در یک شب تاریک به بیابان سیاه رسیدیم به ناگاه از کنار جاده پرندهای پرواز کرد و به خاطر صدای بال و پر او و رمیدن شتر، پدرم از روی شتر به زمین افتاد.
همین که پدرم روی سنگها افتاد در همان لحظه جان به جان آفرین تسلیم گفت: پیکر او را در همانجا دفن کرده و آمدم. خودم به این موضوع واقف هستم که تمام درماندگی و بدبختی من به علت نارضایتی و نفرین پدرم است.
حضرت امیرالمومنین بعد از اینکه داستان دردناک و غم انگیز جوان را شنید فرمود:حالا دیگر یاریگر تو فرا رسیده است من آن دعای پرفضیلتی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من تعلیم داده است را به تو میآموزم و بدان هر آنکه این دعا را که اسم اعظم الهی در آن جای دارد بخواند تمام دعا هایش از طرف خداوند به اجابت میرسد و فقر، درد، بیچارگی، مرض و غم از زندگی او ریشه کن شده و معصیت هایش بخشیده میشود.
سپس حضرت فرمود: این دعا را در دهمین شب ذی الحجه بخوان و سحرگاه به نزد من بازگرد تا تو را ملاقاتی کنم.
امام حسین میفرماید: جوان نسخه خود را از پدرم گرفت و راهی شد. سپس در روز دهم ماه ذی حجه با خوشحالی هرچه تمام به نزد ما بازگشت و ما مشاهده کردیم سلامتی او به دست آمده است.
جوان گفت:قسم به خدا ،اسم اعظم الهی درون این دعا است. به خداوندی خدا سوگند، حاجتم برآورده و دعاهایم مستجاب شدند.
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀
بینهایت ممنون بابت همراهیاتون..
لطفا پیج مامان ماتیار عزیز رو فالو کنید
https://sarashpazpapion.com/user/5f908b22d4f6d9.98610381
.
...