ماجرای پرواز وابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر را گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند
گفت این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند فلانی را چه می گویی؟
روی آب راه می رود،
گفت اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار رامیکند.
گفتند پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
این که در بین مردم زندگی کنی ولی هیچ گاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی، سو استفاده نکنی وکسی را از خود نرجانی.
این شاهکار است.
...