عکس فرنی
Zina
۲۶
۵۳۲

فرنی

۲۷ اسفند ۰۰
#قرار_معنوی
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
نیمه شعبان ۱۴۴۳ 🌸🌸🌸 ۱۴۰۰/۱۲/۲۷

اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ” غلامرضا اکبری “
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ” شهید عبدالمطلب اکبری “
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت… فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود
نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند…
یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند…
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم …
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...

راوی حجت الاسلام انجوی نژاد
منبع: هفته نامه صبح صادق شماره ۵۴۰
#قرارمعنوی
#شهیدعبدالمطلب-اکبری
#اللهم-عجل-لولیک-الفرج
...
نظرات