#قرار-معنوی#شهید-علی-حیدری🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
علی جان! کجایی که من نتوانستم یک یا حسین بگویم و حالا میخواهم به زیارت حسین بروم. با چه رویی برادر! بیا، بیا تا با هم همسفر شویم ای رزمنده19 ساله، بیا به پابوس علیاکبر حسین برویم. علی جان تو باید زیارت بروی نه من. باز زمزمه با شهدایم صدادار شده بود و سید به دادم رسید. دستی به پشتم زد و آرامم کرد، ولی نمیتوانستم، گفتم سیدجان یادت هست سال 62 پادگان ابوذر، علی کارهای خطاطی را انجام میداد، چه خطی داشت. او هنرمند بود در همه چیز. یادت هست یه روز تب کرد بعد فهمیدم مسؤولش گفته یک پارچهنویسی فوری داریم و او نتوانسته بود به نماز جماعت برسد، به خاطر همین تب کرد! علی وقتی میخواست برای شهادت برود، لباسهای نو خودش را درآورد، گفت: نکند مال بیتالمال خراب شود! علی جان! چقدر زیبا در دعاهای کمیل مهدیه تهران حضور داشتی، دیگر اینها را نمیتوانم بگویم که چه میکردی. انگار قلبم داشت میایستاد، سید دست روی قلبم گذاشت، کاغذ را درآورد. چشمان او هم رنگ چشمان من شده بود، مثل چشمهای بچههای رزمنده موقع عملیات با این تفاوت که آنها از بیخوابی و گرد و خاک چشمشان قرمز بود و ما از گریه. دستم را دراز کردم وصیتنامه علی را گرفتم، عکس زیبایش بالای آن بود. گفتم: سیدجان! برایم بخوان کمی آرام شوم. سید دستی به محاسنش کشید و آهی از سینه و شروع کرد.
با «بسم رب شهدا و صدیقین» شروع کردهای و...«بنده حقیر وصیتنامهای به آن صورت که بخواهم اموالم را تصفیه کنم ندارم زیرا از این مال دنیا هر چه داشتهام یا در راه خدا بخشیدهام یا به خاطر خدا نگهداشتهام که دیگران استفاده کنند ولی خواستم چند کلمهای با عالم مادی سخن بگویم. ای دنیا بدان که انتهای راههایت جهنم و مسیر راههایت پر از درندگان وحشی است که به تدریج روح انسان را میخورند تا بالاخره انسان را تبدیل به از حیوان پستتر میکنند. فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان میرود و خدا را شکر میکنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین (ع) نوشتهاند. برادران مسجد چیزهایی را که مینویسم عمل کنید. دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوهتر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید. برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید. نماز شب را حتما بخوانید و یک مربی برای خود جهت مسیر الیالله انتخاب کنید و بدان که به شرطی قبول میشوی که به چیزهایی که میشنوی عمل کنی. آنقدر حرف بزنید که میتوانید عمل کنید و بار دیگر برادران عزیزم یک وصیتنامه به شما دارم و آن اینکه زود و خیلی زودکولهبار عشق را ببندید زیرا بنده میترسم شماها جا بمانید. بدانیدکه شیطان همه جا حتی در خون انسان هست از خدا بترسید. به خانوادهام توصیه کنید هر وقت برای من خواستند گریه کنند به یاد قاسم امام حسین (ع) گریه کنند و هر وقت به یاد غریبیام افتادند، یاد حسین بیفتند. دوست دارم مانند رفقای شهیدم جنازهام را حسین کفن و در بیابانهای کربلا به خاک بسپارند. پدر و مادر و اهالی خانواده عزیزم برای گناهان من دعا کنید چون من همه عمرم را در گناه به سر بردم به جز آن مدتی که خود را به دست خدا سپرده بودم.
شما نیز خود را به دست خدا بسپارید زیرا اوست پرورشدهنده ما «و ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ابی» ای خدا بنده تو آمد، مرا در آغوش خود گیر که همانا تویی اول و آخر ما. خدا تو میدانی که من به خاطر بهشت نیامدهام. بهشت تو مال آنهایی که خدا را به خاطر عبادت و از ترس جهنم گناه نمیکنند.
الله من، و ای معشوق من، بنده تو دیگر در عشق تو سخت، آنقدر در وصالت سوختم تا منیت و شیطان را به وسیله آتش عشق ذوب نمودم آنگاه رو به سوی جانان کردم، خدایا مرا دیگر زندگی شیطان بس است، من تو را میخواهم، چه کنم من به آن زندهام که روزی پیش تو میآیم و اگر اینطور نبود خیلی پیش از اینها مرده بودم. الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم. الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری آتش احساس کوچکی میکند در برابر آتشسوزش و عطش و تب هجران درون من. آری هر کس خود را به چیزی دل خوش کرده است. بنده عامی هم خود را به خدا دل خوش کردهام" .من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم از ته دل میگفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر میشد. برادران مواظب خود باشید. مواظب شیطان باشید که شیطان خیلی باهوشتر از این حرفهاست. مطالعه کنید کتابهای شهید دستغیب را. به عموم برادران توصیه میکنم و هیچگاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند. هرگاه خواستید برایم گریه کنید برای چیزی که من برایش همیشه گریان بودم، گریه کنید و وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهدا با یک صلوات ختم کنید. همیشه با وضو باشید، قرآن بخوانید. حجابها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید. نگاههای خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید. بنده با این چند سطر نوشتهام اما باز هیچ ننوشتهام...
و در آخر «امام را دعا کنید»
وعده ما کربلا
20/11/62. ساعت 2 نصف شب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
...