پیتزا خوشمزه دستپخت زیبا جونم عزیز دلم مخصوص برای آردا جانم💚💙💜
اخه زیبا جانم صبح یه سر اومد خونه ما و من هم در حال پهن کردن سفره صبحونه بودم و وقتی که چهره ی زیبای نازم از ایفون دیدم دیگه چه از این خشنودتر برای من😗😗😗
عشق جانم گفت کیه😕😕😕 من با صدای هیجان انگیز گفتم زیبه هس😊😊😜😜😜
واااای دیگه خونه ما شد غوغا موند انگار چند مدت هس نیومده در حال که همش دو روز پیش خونه ما بود والاه دیگه نمیدونم منشا اینهمه عشق و دوست داشتن از کجا هستش😊😊😁😁
و زیبا از اسانسور که اومد بیرون طبق معمول با جیغ و داد اژوان و آردا رو به رو شد همیشه از زیبا اینجوری استقبال میکنند کلی بغلش میکنند تا زیبا میاد داخل بیچاره را به یه روزی میندازند روسری از سرش میارن پایین خاطراتشووون میگن اردای نازم و اژوان خوشکلم😅😅😅😅😂😂😂😂😂
والاه خدا این دوست داشتنشووون حفظ کنه🙏🙏
هیچ عشقی تو این دنیا به پای عشق خاله بودن نمیرسه اصلا قابل وصف نیس😘😘😚😚😙😙
خدایا تو زیبا جانم برامون تا ابد حفظ کن و شاهد موفقیت هاش و خوشبختیش در تک تک مراحل زندگیش باشیم😍😍😍💚💚💚💜💜💜
ارش گفت زیبه بیا خوب اومدی درست سر سفره بودیم ما هم بیا که یه دل سیر بگیم و بخندیم❤❤❤😂😂😂
دیگه سفره و صبحونه بهانه بود چون به قدری صحبت کردیم و خندیدیم که حد نداشت و بعد صبحونه رفتیم پارک و بستنی سنتی زدیم بر بدن به حساب من چون اینبار مهمون من بودن هر دفعه نوبت یه نفر هس تو فضای سبز پارک واقعاااا چسبید😋😋😋
از اونجا رفتیم مدرسه دنبال گلپسرم آژوان جونم😘😘😗😗و اوردیم خونه دوباره به خودمون رسیدیم و خودمون مرتب کردیم چرا که واسه ناهار مهمون عشق جانم بودیم عشق جانم ما را مهمان کرد رستوران آهور خیابان برق که واقعااا غذاهاش حرف نداره تا شب کنار ما بود یه روز عالی بود💙💙💙💚💚💚💜💜💜
و در ادامه ماجرا آردا جانم چند روز پیش از زیبا پیتزا خواسته بود زیبای نازم صبح زود از خوابش زده بود و این خوشمزه جان درست کرد و واسه خواهر زاده های عزیزش اورد و کلی سوپرایزشوون کرد😉😉😉😊😊😊😍😍😍
...