(کپشنو بخونید )😎

سلام خوشکلا😍حالتون چطوره؟
ببخشید نگرانتون کردم یه مدت نبودم 😊
حالا بزارین داستان این کیکو براتون تعریف کنم که یه وضعی داشت 🤣🤣
مشتری زنگ زد گفت من این کیکو‌ قبل ساعت ۱۲ ظهر میخوامش منم گفتم خیالت راحت قبل دوازده آمادست
ساعتم کوک کردم ساعت ۷ بیدار شم گوشی زنگ خورد مامانم با صدا گوشی بیدار شده بود من بیدار نشده بودم 😂😂
اومد منو بیدار کرد فکر کردم خواب موندم هیچی یه لحظه قلبم گرفت ساعتو که دیدم ساعت ۷ ده دقیقه اس گفتم خداروشکر پاشدم خامه رو دراوردم آب شه منتظر موندم فرم دادم کیکو خامه کشی کردم چون میخواستمم روش فوندانت پهن کنم گفتم بزار بزارم فریزر تا یخ بزنه یه ساعتی گذاشتم رفتم فوندانت سفید پهن کردم برا یقه اش خیلی بزرگو سنگین بود من هرجوری حساب میکردم از بس سنگین و بزرگ پهن کرده بودم نمیتونستم رو کیک بزارم هر ورش رو میخواستم بزارم نمیشد کیک خراب میشد تا یه دفعه دلو زدم به دریا انداختم رو کیک چشتون روز بد نبینه فوندانت پاره شد کیک هم خامه اش خراب شد منو میگی صورتم مثل گچ شده بود 🤣🤣
مامانم ازاون طرف داشت نگام میکرد میخندید میگفت چیه خراب کاری کردی 😂😂گفتم چیکار کنم چیکار نکنم
فوندانت رو رو کیک بلند کردم کیک داغون شده بود زود کاردکمو اوردم شروع کردم به صاف کردن کیک خداروشکر درست شد گذاشتمش یخچال دوباره رفتم فوندانت پهن کردم این دفعه کوچیکتر و نازک تر بعد برا اینکه راحت بزارمش رو کیک لولش کردم کم کم بازش کردم
کمربندش رو هم چسبوندم به کیک دیدم روش خط ننداختم دیگه هم نمیشد درش اورد هیچی دیگه همونجور که رو کیک بود روش چند تا خط کشیدم🤣🤣
رفتم ساعتو نگاه کردم ساعت دو بود منو میگی 😑😑رد داده بودم هیچی زنگ زدم گفت برنامه عوض شد دیگه برا ظهر نمیخوامش عصر اومدن بردنش مشتری هم از کیک خیلی راضی بود هم از مزش هم از خود کیک کلی تعریف کرد قصه ما به سر رسید من هم خسته کوفته از راه رسیدم 🤣🤣🤣