یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون
خیلی مختصر و کم بود که یک نفر رو به زور سیر میکرد مرد
به خاطر این که زنش بیشتر بخوره گفت بیا چراغ هارو خاموش کنیم وتوی تاریکی غذا بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغ ها رو خاموش کردندولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مانده بود
این است عشق ❤️❤️❤️
...