
کیک های تولد امام زمان عجل اللّه در نیمه شعبان سال ۱۴۴۵و۱۴۴۴
۳۱ اردیبهشت ۰۳
به نام خدایی که جان بخشید به زمین به واسطه شما
عطر زمستانی ترین گل ،:«نرگس» را با سلام ،مزین کرده وتقدیم حضورتان میکنم
شما خود صاحب عصر و زمانی، بهار و تابستان و زمستان بی معناست، در تجلی رختان .
جهانیان تو را می طلبند، ولی خود خبر ندارند ،دنیا نداگر توست، ولی نمی شنویم.......
بهار که از پی زمستان مسرور آمد، تورا می خواند ،نبودی......بهارجوانه زد ، به درختان مرده جانی دمید ، ازهار و شکوفه باران کرد جهان را ،تابستان را فرا خواند.تابستان ثمر بخشید به دسترنج بهار .چمن را سنگ فرش قدوم یارش کرد نشد از آن دلدار خبری تب کرد و با تن داغش نالید و پژمرد ملتمسانه پائیز راخواند: کمی دیرتر آغاز شو نمی یابم نفس صبح را ،جهان گلستان نشد،نرسید صبح ظهور،بمان تا آمدنش را ببینم .... هر روز سرد و زردتر شد دلدارش نیامد .بادی وزید ،پاییز از گرد راه رسید تابستان چشم بست به امید چشم دگر ......پائیز رقصاند برگ ها را در پی یارش ،در خود شکست و غم به چهره اش پاشید. نشد از آن جانان خبری .....زمین یخ زد زمستان باریدن گرفت. ببار بر شاخسار و بخوان آن دلدار و بنشین به یادش ، .زمستان در تلاطم برف و کولاک و بوران صدا زد آن امام همام ،برف باریدن گرفت، لباس سفید پوشیدن کرد به احترامش به انتظار ایستاد.. ...گام های امامش را بر تنش حس کرد وجای قدم هایش را بروی برف بوسید وبه بهار مژده وصل داد
عطر زمستانی ترین گل ،:«نرگس» را با سلام ،مزین کرده وتقدیم حضورتان میکنم
شما خود صاحب عصر و زمانی، بهار و تابستان و زمستان بی معناست، در تجلی رختان .
جهانیان تو را می طلبند، ولی خود خبر ندارند ،دنیا نداگر توست، ولی نمی شنویم.......
بهار که از پی زمستان مسرور آمد، تورا می خواند ،نبودی......بهارجوانه زد ، به درختان مرده جانی دمید ، ازهار و شکوفه باران کرد جهان را ،تابستان را فرا خواند.تابستان ثمر بخشید به دسترنج بهار .چمن را سنگ فرش قدوم یارش کرد نشد از آن دلدار خبری تب کرد و با تن داغش نالید و پژمرد ملتمسانه پائیز راخواند: کمی دیرتر آغاز شو نمی یابم نفس صبح را ،جهان گلستان نشد،نرسید صبح ظهور،بمان تا آمدنش را ببینم .... هر روز سرد و زردتر شد دلدارش نیامد .بادی وزید ،پاییز از گرد راه رسید تابستان چشم بست به امید چشم دگر ......پائیز رقصاند برگ ها را در پی یارش ،در خود شکست و غم به چهره اش پاشید. نشد از آن جانان خبری .....زمین یخ زد زمستان باریدن گرفت. ببار بر شاخسار و بخوان آن دلدار و بنشین به یادش ، .زمستان در تلاطم برف و کولاک و بوران صدا زد آن امام همام ،برف باریدن گرفت، لباس سفید پوشیدن کرد به احترامش به انتظار ایستاد.. ...گام های امامش را بر تنش حس کرد وجای قدم هایش را بروی برف بوسید وبه بهار مژده وصل داد
...
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

کیک عسل

پای بادام زمینی

ژله رنگین کمان

توپک پیتزایی

کباب دل مرغ
