عکس آرامش عصرگاهی

آرامش عصرگاهی

۳ روز پیش
دلم می‌خواهد بروم وسط پارچه های قدیمی جهاز مامان زندگی کنم، یا توی بشقاب‌های غذاخوری ملامین، یا وسط تصاویر چرمی و کهنه‌ی کتاب‌ها. لابلای لیلی و مجنون‌ها، طاووس‌های رنگی، دخترهای چتر به دست، حافظ‌ها، رستم‌ها، فردوسی‌ها... دلم رنگ و لعاب و اصالتی را می‌خواهد که در اکنون، نمی‌یابمش. دلم می‌خواهد بخوابم و وسط یک خیابان قدیمی بیدار شوم. جایی که زنانش روسری‌های گل‌دار به سر دارند و دامن‌های چین‌دار اصیلشان در دل باد می‌رقصد و با گیسوانی بافته و کوزه‌ی آبی بر دوش، هر غروب به خانه بر می‌گردند. جایی که مردان گوسفندان را باذوق از چرا بر می‌گردانند و سرراه برای خاتون قصه‌شان گل‌های هزار رنگ می‌چینند. جایی که کودکان، شاداب و سرزنده وسط کوچه‌ها بازی می‌کنند. جایی که روان‌ها و شخصیت‌ها سالم می‌ماند و آدم‌ها روحشان را به تجملات دنیا نفروخته‌اند ... جایی که زندگی هنوز هست، جایی که عشق هنوز جریان دارد.

#نرگس_صرافیان_طوفان
...