?متین?
?متین?

دستور پختی یافت نشد

پیتزا مخصوص
?متین?
۲۱۳

پیتزا مخصوص

۴ روز پیش
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
دوست ددر دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
از هر طرف نرفته به بن بست می‌رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام
خالی تر از همیشه و در انتظار تو
این سوت آخر است و غریبانه می‌رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو
هر چند مثل اینه هر لحظه فاش‌تر
هشدار می دهد به خزانم بهار تو
اما در این زمانه عُسرت مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو
از هر طرف نرفته به بن بست می‌رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو
زنده یادمحمدعلی_بهمنی
...
قرمه سبزی نوستالژی
?متین?
۴۶۵
قورمه سبزی مامانی

تابستان برای من نه روی

پشت‌ بام خانه‌‌ مادربزرگ زیباست

نه کنار سواحل دریایی

من تابستان، جایی امن و آرام می‌ خواهم

مثل یک آغوش با پیراهن چهارخانه‌ ای

داغ آغوشت

شروع فصل تابستان من !

گرمی دستان تو

آرامش دستان من

تیر و مردادِ همیم‌ و

پشت هم می‌ ایستیم!

هم‌ قسم ما تا ابد

هم جان‌ تو هم جان من
...
 عدسی صبحانه
?متین?
۱۹۷

عدسی صبحانه

۳ هفته پیش
#چالش_سالم_خوری
#به_سبک_آرزو_دختر_سرآشپز
#کارگاه_کوچک_عسلک
بزرگی شخص به این است
که در عین هستی، خود را نیست بداند؛
همان‌گونه که مولانا درباره آن آفتاب سایه‌نشین گفت
و همان‌گونه که «وارث آب و خرد و روشنی»،
یعنی استاد هوشنگ ابتهاج متخلص و معروف به سایه
درباره خود می‌گوید: «شناختن من کار مشکلی نیست.
ما آدمهای صاف و ساده‎ای هستیم
که به معنای واقعی از پشت کوه آمده‎ایم.
این کوه بلند البرز ولایت مرا از ولایت خیلی‎ها جدا می‎کند.
آدمهای ساده شناختنشان هم ساده است.
بعضی‎ها بیخود زحمت می‎کشند که نکته‎هایی پیدا بکنند و بگویند
دید شخصی، فاضلی، پرمایه‌ای

آفتابی در میان سایه‌ای

می‌رسید از دور مانند هلال

نیست بود و هست بر شکل خیال

نیست‌وش باشد خیال اندر روان

تو جهانی بر خیالی بین روان
سایه چون ناچیز شد در آفتاب

نیز چه والله اعلم بالصواب

هرکه در وی محو شد، از خود برست

زانک نتوان بود جز با او به دست

محو شد وز محو چندینی مگوی

صرف می‌کن جان و چندینی مگوی

می‌ندانم دولتی زین بیش من

مرد را گو گم شود از خویشتن

گر تو را پیدا شود یک فتح باب

تو درون سایه بینی آفتاب

سایه در خورشید گم بینی مدام

خود همه خورشید بینی والسلام
...
زرشک پلو با مرغ وماهیچه
?متین?
۳۰۵
#قرار _رفقای_ پاپیونی
#مژگان _food
#پلو
برنج مخلوط _زرشک پلو

ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ
ﻧﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻩ
ﺑﻴﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﮕﺮ ﻓﺮﻗﻲ ﻫﺴﺖ؟
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﻧﺒﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻩ…
...
ترشک چند میوه مخصوص
?متین?
۴۵۵
هوای روی تو دارم نمیگذارندم

مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

چه باک اگر به دل بی ‌غمان نبردم راه

غم شکسته ‌دلانم که میگسارندم
من این ترشک رو از دستور مژگان جون درست کردم
لینک دستورش
https://sarashpazpapion.com/recipe/7491f665fcd9ed44cd41afe93323d65d
...
زینگر برگر
?متین?
۱.۸k

زینگر برگر

۲ ماه پیش
اول مرداد زاد روز مامان عاطی

واژه ها چگونه توصیفت کنند …
«دوستت دارم» حقیر است، زمانی که حرفی از تو گفته می شود…🌻🙏
تو دستان خدایی بر روی زمین
جان میبخشی
شفا میدهی
برآورده میکنی
میبخشی
میگذری
اصلا بگذار بگویم:
خدا در چشمان تو پنهان شده
تو را میبوسم، 💋🫂
بلکه حداقل یک آدم بر روی زمین گونه های خدا را بوسه زده باشد
«مادر» پیامبر پر اعجاز دنیایم،
بمان تا برآورده شود تمام رویاهای محال من…
تولدت بهترین مامان دنیاست.
از تو بابت تمام اذیت هایی بچکی معذرت میخواهم 🙏🌻
امیدوارم قلبت هیچگاه از من گله مند نباشد،
تا من همیشه خوشبخت باشم
من هنوز نتوانستم ذره ای مثل تو با گذشت باشم مهربون
🌻مامانی مرسی که به دنیا اومدی
و شدی مامان من
همدم من
تولدت هزاران بار مباااارک🎂🧁
بدان اگر مادر من نبودی بی شک به دختری که در آغوش
تو بودحسادت می کردم
🌻مادرم می توانم دست هایت را بگیرم
نگاهم در عظمت چشمانت گم می شود
مهربانیت اشک به چشمانم می اورد
صبرت شانه های کوه را خم کرده است
وخشمت اسمان را به زمین می اورد
🌻مادرم می توانم در آغوشت غرق بشوم
و تو باز هم مانند کودکی هایم حفظم می کنی
از تمام کابوس های شبانه ام و از تمام هیولا های داخل کمد
تولدت مبارک هستی من💋🫂
تقدیم به کسی که شکفتن هیچ گلی زیباتر از لبخند او نیست…
جشن میلادت بهترین بهانه برای فکر!
کردن به تو و به یاد آوردن تمام خوبیهایت است دوستت دارم به اندازه تمام دانه های اسپندی که از زمانی که چشم گشوده ام برایم دود کردی
که بلاکردان شود هرچه بلاهست از سرم
دوستت دارم، به بزرگی همان آرزوهایی که از تمامشان گذشتی تا آرزوهایمان برآورده شود🙏🫂🤲



...
خوراک مرغ و سبزیجات
?متین?
۹۶۵
ای غزل گونه ترین دختر این آبادی !

با چه امید ، دلت را به نگاهش دادی؟

 

آهوانه پی دام چه کسی می گردی ؟

در کمین نیست در این حاشیه ها صیادی

 

عطر شیرین نفس های تو پیچیده ولی

دیگر این قصه ندارد نسب فرهادی

 

کوزه ات را ببر این چشمه ندارد آبی

خشکسالی شده در فکر سراب افتادی؟

 

آمدی در شب مهتاب ، ولی نشنیدی

نه صدای نی و نه زمزمه فریادی

 

ای پری واره ! در این آینه ها خیره نشو

قابشان می شکند قاعده ی آزادی

 

موج گیسوی تو که حرمت دریا دارد

شانه کن تا که پریشان نکند هر بادی

 

 

پروین نوروزی
...
کلوچه سنتی نارگیلی
?متین?
۱۵۶
دلم هوایت را کرد
به آبیِ آسمان زنگ زدم.

خط روی خط بود
ابری به اشتباه
گوشی را برداشت
و هر دو
زار زار
گریه کردیم…!🥹🥹
تو نیستی و خورشید
غمگین‌ تر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگ‌ تر از فردا
به تو فکر میکنم
چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره میشد
اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغوش گرفته است
کلمه‌ های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه‌ های دلتنگی سروده‌ اند

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
...
نودالیت
?متین?
۵۲۳

نودالیت

۲۷ اردیبهشت ۰۳
اگر سال را فصلی است به نام بهار
و این فصل را تمایزی است با دیگر فصول
بهار را ماهی است به نام اردیبهشت
که بهاری ترین ماه هاست
نمی شود که در
کوچه های اردیبهشت تنها قدم زد
خودت را زود برسان…
اگر سال را فصلی است به نام بهار
اردیبهشت زنی است با دامن کوتاه و گل‌ دار
که می‌ رقصد و می‌ رقصد و
بهار، نرگس و نسرین
شاد باش بر سر راه آمدنش می‌ ریزد....
تابستان را به آفتاب گرمش
پاییز را به برگ‌ ریزانش
زمستان را به برف و بارانش
بهار را به اردیبهشت‌ اش
و اردیبهشت را به شمعدانی‌ هایش می‌ شناسند
و مرا به دوست داشتن تو
بهار لابلای موهای تو خانه دارد
و باران به یمن بودنت می بارد…
نسترن ها از برق چشمان تو می رویند
و آغوشت اردیبهشتی ترین بهار دنیاست
...
چیز کیک موکا
?متین?
۴۰۹

چیز کیک موکا

۲۲ اردیبهشت ۰۲
فریاد بی حاصل …

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را

تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم

 خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام

من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

( رهی معیری )
...