دوستان یکم دلم گرفته بود حلوا درست کردم برای شادی روح امواتمون ، دکلمه ای که روش گذاشتم ترجمه رو برای کسایی که ترکی بلد نیستن اینجا هست 👇🏻👇🏻👇🏻امیدوارم دوس داشته باشید یهو دلم گرفت گفتم یه حلوایی درست کنم یه روز راهم افتاد سوی مزارستان ( قبرستان ) حس کردم یه دوران خوابیده دیدم انسان هایی رو که بی صدا خوابیدن فهمیدم درد کشیدن و بی درمان خوابیدن وقتی خودمو ناتوان دیدم زانو های ناتوان ترم به سنگ قبر خورد و خونه ی آخرم رو زیارت کردم دیدم توی یه قبر تنگ و تاریک چنگیز ظالم رو که دنیا رو ویران کرده و خوابیده خواستم برگردم پاهام یاری نکرد نگاهم افتاد به یه قبری که جیگرمو سوزوند مدت زیادی نیست که دنیارو ترک کرده جوانی که هنوز وصال یار ندیده 😭😭😭😭😭(از اینجا به بعدشو پاپی قبول نکرد ولی من معنیشو میزارم که بدونین ) 😤از حرص دندون هام به هم میخورد چشمام گاه خندید گاه گریه کرد نوشته های روی سنگ قبر بهم گفتن شاعر آهسته قدم بردار این زیر انسان خوابیده دندونم لبمو زخمی کرد و دستهامو خونی مرگ اولاد از هرچیزی توی این دنیا سخت تره دیدم توی یه قبر کوچیک یه بچه ی کوچیکو که از مادرش دور و گریان خوابیده 😭😭😭😭😭