خوراک مرغ

۲.۲k لایک
۶۱ نظر

💥حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد ..
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...

از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..

هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد ..

سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....
و دزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..

تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ،
و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .

و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...

جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !

─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─

نظرات

اول ران مرغ رو با زعفران دم کرده ، نمک فلفل مزه دار میکنم بعد یه ساعت میذارم یخچال تا مزه داربشه بعد یک تا دو عدد پیاز رو خرد میکنم کمی روغن توی قابلمه میریزم و پیاز های خرد شده رو بهش اضافه میکنم و اجازه میدم کمی نرم بشن بعد مرغ ها رو روی پیازهای نرم شده میذارم بعد در قابلمه رو میذارم و شعله گاز رو خیلی کم میکنم واجازه میدم تا هم آب بندازه وهم پخته بشه فقط گاهی مرغها رو برمیگردونم تا طرف دیگه هم پخته بشه و در آخر کمی آبلیمو بهش اضافه میکنم
عالیه
میشه دستور این خوراک بدید ؟ ممنون میشم
زیباست‌نوش‌جان
مشاهده سایر نظرات