مشکوفی و سالاد فصل

۲k لایک
۸۸ نظر
دلم یک خانه ی قدیمی میخواهد با شیشه های مثلثی رنگی، که موقع عبور آفتاب نور را هزار تکه کنند و هی رنگ بپاشند توی اتاق...
یک حوض آبی ِ کاشی کاری شده هم برای وسط حیاط میخواهم، پر از ماهی قرمز های گلی که با جنب و جوش توی آب قل بخورند و به خانه نشاط ببخشند... یک بوته ی یاس میخواهم که میان باغچه بکارمش؛ تابستان که شد، نزدیک غروب کمی آب بپاشم کف حیاط؛ قالی پهن کنم روی سنگفرش های نم دار و همینطور که عطر یاس را نفس میکشم، از مسجد کوچک محل صدای اذان بپیچد توی گوشم... اصلا باغچه را پر میکنم از بوته های گل محمدی و رز سرخ؛ هم جلوه دارد و هم خوش عطر است؛ چندتایی هم نرگس و زنبق میانشان می کارم... فقط باید حواسم باشد شمعدانی ها ناخواسته از باغچه ام سر در نیاورند که شوق خانه ی قدیمی برایم زهر میشود؛ آخر میدانی، او عاشق گل های شمعدانی بود و در باغچه ی جلوی پنجره اتاقش چندتایی از آن نگه می داشت...

نظرات

براتون بهترين آرزو رو مي‌کنم ... آرزو ميکنم خدا سرنوشتتون رو اونقدر قشنگ بنويسه که مادرتون هميشه از ته دل بخنده ...!💖
یک بغل لبخند و حالِ خوب
بر می دارم و به استقبالِ
اتفاقاتِ خوبِ امروزم می روم
و شک ندارم که همه چیز ،
خوب پیش می رود 👌
چون من اینطور خواسته ام ❗️
به دیروز و اتفاقاتش فکر نمی کنم ،
هرچه بود گذشت و تمام شد ،
اما زندگی ادامه دارد
و من این ادامه را قربانیِ گذشته های تمام شده 🌸
و دیروزهای از دست رفته نخواهم کرد
🌸دوست
💞عـرف نیست
🌸دوست
💞عـادت نیست
🌸معذوریت نیست
💞دوست
🌸از هـر نسبتی مبراست!
💞دوست
🌸سایبان دلچسبی است
💞تا خستگی ات را با او به
🌸دست فراموشی بسپاری

💞خوبی های
🌸دنیا تقدیم شما دوست عزیزم
مشاهده سایر نظرات