مربا زردآلو درسته با مغز هسته

۲.۴k لایک
۴۵ نظر
🔘 داستان کوتاه
توبه شعوانه

🔹شعوانه نام زنی بود که آوازی خوش داشت و در بصره، در مجلس فسق و فجور شرکت می کرد و ثروتی از این راه برهم زده و کنیزکانی خریداری کرده بود. روزی از خانه ای صدایی شنید.

🔹 کنیزش را گفت: «برو درون آن خانه و ببین چه خبر است.» کنیز رفت و برنگشت. کنیز دوم و سوم را فرستاد و باز نگشتند، پس خودش درون خانه رفت. دید واعظی درباره آیات جهنم صحبت می کند.

🔹کلام واعظ در او اثر کرد، سپس سؤال کرد: «می توانم توبه کنم؟» واعظ گفت: «اگر به قدر گناه شعوانه هم باشد، خدا قبول می کند.»
گفت: «خودم شعوانه هستم.» پس از مجلس وعظ بیرون آمد و کنیزکان را آزاد نمود.

🔹 آن چنان عبادت می کرد و لاغر و ضعیف شد و کارش به جایی رسید که عابدان در مجلس او حاضر می شدند و از وعظ او می گریستند و خودش آن قدر گریه می کرد که ترس کوری چشم را برای او داشتند، ولی او در جواب می گفت: «کوری دنیا بهتر از کوری قیامت است.»

📚هزار و یک حکایت قرانی ص 261

─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─

نظرات

عالی ...بسیار زیبا من عاشق کپشنات هستم.اینهمه مطلب مفید واموزنده رو از کجا میاری؟ واقعا تامل کردن در هرمطلب انسان رو می سازنه ازت ممنونم
سلام عزیزم برای همین گذاشتم استفاده کنید
فدات عزیزم
مشاهده سایر نظرات