تو میخندی و عشق که در قلب من به خواب زمستانی رفته، بیدار میشود...
تو میخندی و عشق در قلب من بیدار میشود و من میخندم و گلهای لب طاقچه شکوفه میدهند. تو میخندی و عشق از لبخند تو شروع میشود و در لبخند من ادامه پیدا میکند و خبر به گوش جهان میرسد که بهار رسیده است...
بهار جز با لبخند تو آغاز نمیشود و شکوفههای خوش رنگ و عطر جز روی لبهای تو جوانه نمیزنند.
پس بخند
بخند تا عاشق تر شوم...
بخند تا بهار بماند...
بخند...
...