عکس کوکوی عدس
غذااا
۱۰۳
۸۹۷

کوکوی عدس

۲۳ اردیبهشت ۹۷
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
کوکوی عدس که طفلکی خیلی خجالتی و بد عکس بود هر کاری کردم همینجور سیاه سوخته افتادن
در حالی که نه سیاه بودن و نه سوخته
این عکس برا هفته قبله
و یه داستان داره
یه عزیزی گفتن که احتمال داره بیان خونه ما و ما هم کلا با هم راحتیم و از بابت اینکه فضا خودمونی و در مورد غذا هم هر چی باشه باهم میخوریم
ولی...
چون اومدنشون رو و ناهار موندنشون رو به طور قطع نمیدونستم من اون روز رو روزه گرفتم و صبح مطلع شدم نزدیک ظهر میان موندم چیکار کنم با این روزه

خوب اگه ناهار بمونن که احتمالا میمونن بفهمن من روزه هستم ناراحت میشن
با اینکه روزه مستحبی بود ولی دلم نیومد روزه رو بشکنم گفتم یه کاریش میکنم دیگه
سالاد درست کردم و کوکو و ماست همینا شد ناهارمون
سفره رو باز کردم و برا خودم غذا کشیدم ولی کمتر از همیشه و هی لقمه گرفتم و گذاشتم دهن دخترم و اونم اصلا نمیگفت مامان چرا از غذای خودت میدی به من
بعد یه مقدار از غذای بشقاب دخترم رو هم بهش دادم طفلکی گفت من دیگه میل ندارم😂😂

گفتم اِاِ سیر شدی؟؟😆😆
بمونه بعدا میخوری
مهمونام هم بچه دار بودن مشغول بچه داری و غذا دادن به اونا و متوجه نشدن
تا عصری هم چای و میوه بردم و خودم تو آشپزخونه طول میدادم کارامو تا اونا بخورن و بعد جمع میکردم که تابلو نشه من نمیخورم
عصری هم بچه ها گفتن بریم پارک
تو ماشین هی به من پفک دادن منم هی ریختم داخل کیفم😂😂😁😉

بعد مهمونام رفتن و من بعد از حدود نیم ساعت افطار کردم و هر چی رو که پیچونده بودم خوردم😎😋😋

بعدش هم بهشون نگفتم که ناراحت نشن
الان این حرف بین خودمون باشه😜
فقط من میدونم و مامانم و همسری و شماها 😌😂😉


اللهم عجل لولیک الفرج💌
...