تو ، معمولا چه وقتهایی خدا رو شکر میکنی؟
بعد از نعمتهاش؟
مثلا غذای روزانه، درآمد ماهانه؟
حالا بیا و گاهی ، موقعی که یه چیزی نمیشه و نمیخواد
و نمیده، شکرش کن.
گاهی اصرار میکنی و تلاش می کنی و زمین و زمان رو
به هم میبافی که بشه و نمیشه آخرش.
تو با دنیا لج میکنی . با خودت و به همه چیزهایی که هستند
ولی وسط خواستن تو ، کمرنگ و ترسیده از خشمت، اجازه
ندارند خودشون رو نشون بدهند، با همه لج کردی!
بعد ... خیلی بعد شاید، خداوند غافلگیرت می کنه و تو، می
شینی به قضاوت روزهایی که گذشت ، لحظه هایی که گذشت
و عمری که گذشت!
خدا، گاهی از روش های عجیبی برای نشون دادن آینده به
تو استفاده می کنه.
قبول دارم سخت میگذره، تلخ میگذره ، ... ولی وقتی میگذره
و تو ، عین شن کف رودخونه بعد از طوفان، آرام می
نشینی کف بستر رود، همون لحظه های آرامش، به یاد لج
و لجبازی های خودت بیفت.
یه کمی توی خلوت خودت خجالت بکش.
یه کمی ذوق کن، یه کمی گریه.
ولی بیشتر از همه،
از همه وقت،
از همه حال شکرش کن.
به زبون دلت شکرش کن.
ببین با ندادنش، نخواستنش، چه چیزایی بهت بخشیده!
بهش اعتماد کن.
یه چشمکی هم بزن به اون چیزایی که داری و مدتیه که
نمیخوای از داشتن اونها لذت ببری!
برو، شکر کن و شاد باش.
بهش اعتماد کن.
به نداده هاش، بیشتر از داده هاش اعتماد کن.
...