عکس کیک اسفنجی با روکش خامه
nazi_1237
۲۶
۴۰۷

کیک اسفنجی با روکش خامه

۲۳ اردیبهشت ۹۸
سلاااام😁باازم من😂 حااالتون چطوووره😍
این کیک سالگرد ازدواج مامان و بابامه💜
کیک اسفنجی ساده اس.فقط روش یه کوچولو طرح خامه زدم😐 بابا و مامان خامه دوست ندارن، واسه همین زیاد نزدم😊 بابا بیشتر دوست داره،کیکی که میخوره، کار دست دختر کدبانوش(من😁) باشه😄
انشاالله هیچ پدری،شرمنده ی خانواده اش نشه و همیشه سایه ی مامان و بابا بالا سرمون باشه🤗💜💛
باباجونم؛مامان جونم؛یه دنیا عاشقتونم،سالگرد ازدواجتون مبارک😍😘
اعدام یا انتقام
#پارت_8
#پارت_7
بذار ببینم چی ساخته این آرایشگره، اگه بده همین جا پسش بدم!
اخمی کردمو با ناز سرمو تکون دادمو نگاهمو ازش گرفتمو گفتم:
- خیلی هم دلت بخواد!
- دلم بخواد؟
از خدامه!
خنده ی بلندی کردو دستشو جلو آورد
د ستمو به دور دستش حلقه کردم و با هم به داخل آسانسور رفتیم، ریحانه با
عجله جلوی در اومدو خواست داخل ب شه که سهیل دست شو جلوش گرفتو
گفت:
- لطفا بذارین یه دقیقه راحت باشیم!
الان میریم تو مجلس مگه این داداشش میذاره من نگاش کنم؟!
ریحانه خندید و منم اسم سهیلو صدا زدم
- عیب نداره بهار جان، آقا سهیل حق دارن!
من میمونم بعد از شما میام!
سهیلم خندیدو با دستش با ریحانه بای بای کرد
در آسانسور بسته شد و سهیل در نزدیک ترین نقطه ی ممکن نسبت به من
ایستاد، دستمو گرفتو گفت:
- در بیار ببینم این شنلتو!
- نه سهیل، موهام خراب میشه!
فدای سرم، من نبینم کی ببینه؟!
- اذیت نکن، بذار تا سالن سالم برسم بعد!
با این حرفم قهقه ای زدو گفت:
- مگه میخوام چه بالیی سرت بیارم که اینجوری میگی؟!
سالم برسی؟
با دستم جلوی دهنمو گرفتم، عجب سوتیی داده بودم!
خیلی خجالت کشیدم و طبق معمول سرخ شدم
با سرخ و سفید شدنم، خنده ی سهیل بیشتر شدو گفت:
- انقدر نمک نریز که یه بلایی سرت نیاد!
- حاال من یه چی گفتم، باز تو دست گرفتی برام؟!
- آخه با حال بود!
با عشق بهش نگاه کردم. قربون قدو بالای بلندش که 188 سانتی میشد رفتم
آخه منه 160سانتی رو چه به این هرکول؟
هرکول یعنی هرکول ها، بلند و چهار شونه و توپر!
پیشونیمو ب*و*سیدو گفت:
- انقدر خجالت نکش، زنو شوهر که از این حرفها با هم ندارن!
- به قول خودت زنو شوهر!
- مگه غیر از اینه؟!
- کی عقد کردیم من متوجه نشدم؟
چه سریع!
بچه مثبت
#پارت_3
#پارت_4
#پارت_5
. کافی شاپ نزدیک دانشگاه مثل همیشه شلوغ بود و به زور
جایی واسه نشستن پیدا کردیم و حسابی شقایق رو تیغ زدیم .
- ملیسا؟
- هوم؟
- نکنه متین برات دردسر درست کنه .
- متین دیگه کدوم خریه کوری جونم؟
- صد بار گفتم کوری نه و کوروش خان، متینم همین برادرمونه دیگه .
یلدا با دهن پر گفت :
- گناه داره، دیگه اذیتش نکن .
- اَه اَه، هنوز نفهمیدی با دهن پر نباید حرف بزنی؟
و رو به کوروش ادامه دادم :
- نترس بابا، برادرمون اهل لو دادن و اینا نیست. اگه بناش به دردسر درست کردن
بود، دو سال پیش تا حاال این کار رو می کرد .
بهروز گفت :
- آره بابا، من شنیدم خرش تو حراست خیلی می ره .
شقایق که قصد داشت بلند شه گفت :
- خدایی خیلی پسر آقاییه .
رو به شقایق با حرص گفتم :
- چیه؟ نکنه پسندیدیش؟
- اولالا تصور کن شقایق و متین، فتبارک ا... احسن الخالقین .
- شقی بپا بیرون که می رین رو کفشت ضربدر بزنی تا تو رو با دخترایی که کفشاشون شبیه کفشتن اشتباه نگیره. احتماال از خونه هم بیرون نمیای مبادا یه مورچه نر نگات
کنه .
شقایق با بی خیالی همیشگیش گفت :
- کم زر بزن. پاشو ببینم چطور می خوای استاد رو امروز راضی کنی؟
رو به شقایق گفتم :
- خودت زر می زنی. می دونی چیه؟ تو حسودیت میشه متین جونت فقط به کفشای
من نگاه می کنه نه تو .
شقایق گفت :
- فعال که داره ما تحت تو رو می سوزونه .
- بی ادب! اصال می دونی چیه؟ همین جا اعالم می کنم این بچه مثبت رو هم به
کلکسیون دوست پسرام اضافه می کنم .
- نمی تونی ملی، من باهات شرط می بندم .
- می تونم، خوبم می تونم. اگه من اون رو خر کردم، پسرا باید موهای خوشگلشون رو
از ته بزنن و دخترا هم یک هفته با چادر بیان دانشگاه .
شقایق با سرخوشی گفت :
- اگه تو باختی چی جیگر؟
- من، من ...
کوروش گفت :
- هر کاری ما گفتیم به مدت یه هفته بکنی .
- تو دوباره پررو شدی؟
- تو ذهنت منحرفه به من چه؟
#کیک_اسفنجی#سالگرد_ازدواج#naziii_1237
...
نظرات