عکس شیرینی موزائیکی بدون فر
غذااا
۸۲
۱.۳k

شیرینی موزائیکی بدون فر

۲۸ بهمن ۹۸
سلام علیکم
خوبین
عکسای بعدی غیر آشپزی هست
#قرار_گروهی
فاطمه قادری جان.... ساعت ۴.۱۵ یادم افتاده قرار گروهی داشتیم تا ساعت پنج این رو آماده کردم آیا قبوله؟
شاگرد و همگروهی به این خوبی کجا داشتی آخه😎😍🤗
اصلا هم خودشیفته نیستمااا😝😜
تا ارسال کنم شدپنج و هشت دقیقه
فرصت نشد چایی رو دم کنم😅😂😢

ممنون بابت دستور ساده و خوبتون
من با دستور کاربر فقط پسرام درست کردم


قرار امروزمون باشه خوندن سوره ملک و تقدمیش میکنیم به محضر یکی از کریم ترین های اهل بیت حضرت موسی بن جعفر ع ( چقدر این آقا مظلوم و مهربونن)
ان شاالله آقا در حقمون دعا کنن و برای ظهور مولا دعا کنن و برای افزایش روزق و روزی حلال مردممون دعا کنن و برای بهتر شدن معیشت مردممون دعا کنن


یادمه مامانم همیشه میگفت آقا خیلی زود حاجت دل آدمو میدن و خیلی وقتا روضه که میرفت پول میداد روضه موسی بن جعفر هم بخونن میگفتم همیشه برا آقا نذر میکنم
یه بار پسرم سه سال و نیمه بود رفته بودیم کربلا و روز آخر رفتیم بغداد و بعدش هم شب فقط برا یه ساعت بردن زیارت کاظمین و برگشتیم هتل تا فردا صبحش که دیگه زمان برگشتن بود چون روز عید قربان بود و نماز عید قرار بود خونده بشه ما اجازه رفتن دوباره به حرم رو نداشتیم
تو همون یه ساعتی که شب تو صحن حرم نشسته بودیم هوا سرد بود پسرم بدو بدو میکرد و فرداش سرما خورد و تو راه برگشت بعد از اینکه وارد ایران شدیم برف و کولاک امون نمیداد یعنی واقعا اتوبوس به لطف خدا سالم رسید به تبریز شب که تو راه بودیم پسرم تب شدیدی داشت و داروهای همراهم رو هم نمیخورد و حالت تهوع داشت و امکانش نبود اتوبوس بایسته و تو بغلم داشت هذیون میگفت و منم دلم آشوب بود یهویی شاید برا اولین بار بود که نسبت به ائمه با زبان گله صحبت کردم😢( الان هم فکر میکنم شرمنده میشم😭😢)
گفتم آقا شما که مهربونی و مهمون نوازی ... مهمون کوچولوت رو اینجوری بدرقه کردی؟؟
خودتون بهش کمک کنید بچه‌م داره تو تب میسوزه
میگفتم و اشک میریختم و خدا خدا میکردم زودتر برسیم تبریز بریم دکتر

امااااا
ای دل غافل
مگه وقتی میری در کریمی از اهل بیت نیاز به دکتر هم داری‌؟
صبح خیلی زود نزدیک چهار صبح رسیدیم تبریز و رفتیم خونه انگار نه انگار این بچه تب داشت اونم اونقدر زیاد ... داشت تو خونه بازی میکرد . داشت بالا و پائین میپرید
.فقط میتونم بگم آقا جونم شرمنده ام
آقا جونم دوستتون دارم
آقا جون قسمت کنید بازم بیایم پابوس😢


و اما در مورد عکسای بعدی که قول داده بودم بذارم براتون
فرصت شد و یه کوچولو قلکم رو تزئین کردم
ایشون قبلا بطری پلاستیکی شیر بودن☺
بعدش من از رنگای اضافه مونده از رنگ کردن جاکاردی ها روی بطری رو الکی و نامرتب رنگ کردم
بعد که خشک شد دربش رو هم با چسب چسبوندم مبادا وسوسه بشیم برا باز کردن😅😆
بعد هم با توجه به عکسا اون گل رو درست کردم و بستم دورش
سمت راست و پائین گل قسمت برش داده شده برا انداختن پول یه کوچولو مشخصه
اینم از قلک ما که قرار شده شبا همسرم پولای زیر پنج تومنی رو اگه تو جیبش بود بندازه توش
ایده گل هم از نته
من یازده تا روبان رو برش دادم و بعد با فندک دو لا کرده و به هم وصل کردم و بعد پنج تا رو با هم دوختم برا قسمت رو و شش تا رو با هم دوختم برا قسمت زیر گل وسطش هم یه نگین که تو وسایل خیاطیم داشتم گذاشتم و یه پاپیون درست کردم و گل رو دوختم وسط اون و بعد بستم دور بطری


راستی یادم باشه و قسمت بشه براتون از ثواب روزه داری در رجب مینویسم ان شاالله

اللهم عجل لولیک الفرج💌💝
...