دنیای غریبی شده ؛ دنیایی که آدمهایش از پشتِ صفحهی چند اینچیِ تلفنهای همراه عاشقِ هم میشوند،
درد دلهایشان را در تصاویر پروفایل خلاصه میکنند،حتی دلگیریهایشان را هم ..
افسوس که دیگر دور هم جمع شدنهای آخرهفته در خانهی مادربزرگ معنایی ندارد،
دیگر یک استکان چایِ آتشی حال هیچکس را خوب نمیکند!
وقتی جمع شدنهایمان در گروههای بی ثُباتِ مجازی باشد،
و هرروز ورژن جدیدتری از قهوه ونوشیدنیهای عجیب و غریب هم کفافِ خستگی هایمان را ندهد!
ما خیانت کرده ایم ؛
به خودمان،
به اصالتمان،
دنیایمان را در جعبه ای چِپانده ایم و خوشحالیم که ازهمه جای جهان دوست و هم صحبت داریم!
چه دنیای حقیری که بایک لحظه غفلت دزدیده میشود،
گم میشود..
می شکند...
آن وقت؛
ما میمانیم و کوهی از تنهایی؛ به وسعتِ روزهایی که بدون عزیزانمان از دست داده ایم ...
...