یک_داستان کوتاه _ یک_پند 👇👇
✍️ استادفاطمی نیا نقل می کنند از زبان علامه جعفری و او از زبان آیت‌الله‌خویی، که:
🍀 در شهر خوی حدود 200 سال پیش دختر ماهرخ و وجیهه و مومنه‌ای زندگی می‌کرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق می‌ترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام علی باباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او می‌ترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه می‌کنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در امانتی که به من سپرده بودی خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیده‌ام و اینجا خانه‌ای اجاره کرده‌ام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.

❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک
❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد

❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم❀

این داستانو خوندم برام جالب اومد گفتم بفرستم شماهام دوست داشتین بخونین..
راستی بابت همه لایکای پست قبلی یدنیا ممنونم..پست امروزم که یه کشک بادمجان نُقلیه..چون خونمون هیشکی بجز من نمیخوره ...منم سهم خودم درست کردم وکلی خودمو تحویل گرفتم..توی بادمجونا رو خالی کردم وبا پیاز داغ ونعنا داغ وسیر وپودر گردو تفت دادم و بعد سرخ کردن خود بادمجونا ریختم توش وتمام ....البته بادمجونا زیاد بود سهم کشک بادمجون ندوستهای نامرد رو با مواد دیگه پر کردم شد بادمجون شکم پر..اونقدر سر اجاق وایسادم دیگه شکم پرا به مرحله عکس نرسید...ممنونم از همراهی تک تکتون...