با پیاز و شلغم و فلفل دلمه. به به چه شود😅😅
همیشه با خوردن خوراک لوبیا یاد دو چیز میفتم.
اولیش یاد مهد کودکم. در هفته دو بار برامون درست میکردند. و دوم یاد یه خاطره شیرین از بچگی و اون صفا و سادگیمون. تنها که میشدیم یکی از خلاف سنگینهامون این بود که با خواهر بزرگهام با ضبط صوت صدامون رو روی نوار کاست ضبط میکردیم😄 حالا هر نواری که ازش خوشمون میومد. (یعنی از جلدش😄) یکی از همون روزها تنها بودیم و 😄 این بود تفریحمون:
خواهر وسطی: اَه اَه چه بوی گندی میاد
خواهر بزرگه: اِ ویدا بازم چُ...یدی؟
من: خب چی کار کُنُم لوبیا خوردوم
صدای قهقهه هامون
ماااااا
ببببببببع
قوقولی قوقول
هاپ هاپ
بعد صدای دایره (داریه😄) زدن خواهر وسطی (پشت سینی) و لب لب لب کارون چه گل بارون
یعنی فقط میخواستیم یه چیزی گفته باشیم و ضبط کنیم🤣
یادش به خیر. نوارش هنوز موجوده. یه وقتهایی که خواهرم میخواد اذیتم کنه میگه اون نوار رو میارم برای مارکو جونت میذارما🤣
نصفه شب آدم یاد چه چیزها که نمیفته.
خوشحالم که یه دهه شصتی هستم😊
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
[نوستالژی (به فرانسوی: Nostalgie)، خاطرهانگیز، یادمانه یا دریغ پنداشت، یک احساس غمانگیز همراه با شادی به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته است. آرزومندی عاطفی و احساس گرمی نسبت به موقعیتی در گذشته.]
#خوراک #خوراک_لوبیا
...