بيدار شو! من برای دوست داشتنت، به خورشيد رو زده ام! بيدار شو! بهشت، بالاپوشش را کنار گذاشته! بايد از زربافت عشق، خيالی بر اندامت بپوشاند! تو، صبح را زيباتر کرده ای... و من غرق لب هايی که از نوای لحن موسيقی آرام قلبم، پر شده باشد... کجای جهان ايستاده ای، که خورشيد دارد بندبندم را از شور دستانت میسوزاند؟!