سلام مهربوناااا.... میخوام یه چیزی بگم... همسر جان عاشق نون تنوریه چندساله اسرار برا پختش میکنه ولی من زیر بار نمیرم چون فوقالعاده از تنور و روشن کردنش میترسم... خلاصه بعد از مدتها همسر جان از این تنور جدیدا آورد کوچیک ودر دارن شبیه فر ان.... روز اول تا آورد کلی ذوق کردم باش یرینی پختم روز دوم گفتم بزار نون بپزم همسر جانو شاد کنم، واییی نگم براتون خیلیی کیف کرد خیلییی خوشحال شد و گفتش یه هدیه داری پیشم منم ذوق😍هیچی قرار شد برام دسگاه خمیر زن بیاره... منم بمب انرژی پاشدم برا سحر دوباره خمیر درست کردم نون پختم همسر جان هم اومد یکی درست کردم چقد خندیدم... خواستم حس خوبمو باتون شریک باشم... فدای مهربونیاتون
...