عکس ترشک زرشک
zahra_85
۳۱۸
۶۸۰

ترشک زرشک

۲ خرداد ۰۰
#اجباربه_خوشبختی
#فصل_دوم#پارت_شصتو_دوم
و در اخر از ناجیه سردو مهربونم
مرسی اراز... مرسی که مثل کوه پشتم بودی... حمایتم کردی... منت نزاشتی سرم...تا اخرش کنارم موندی
خداحافظ اقایه سردو یخی
خداحافظ خانوادیه دوست داشتنیه من.)
راوی))
اراد تکیه به دیوار داد احساس میکرد چیزی گم کرده است
مادر جون عمیق به فکر رفته بود
ارزو هم شوک شده بغص کرده بودو به نامه تو دست اراد خیره شده بود
احسان از اون موقع که خبر رفتنه انید رو شنیده بود اواره خیابان ها به دنبال خواهرک تنهایش میگشت
اراد از جایش بلند شد
به سمته عطیه خانم که غمگین تکیه داده بود به دیوار اشپز خونه رفت
_عطیه خانم درست توصیح بده ببینم چی شده
_چی بگم اراد جان
صبح بعده رفتنه احسانو مادر جون بهم گفت سر درد داره براش مسکن ببرم
هر چی گشتم تو قرصا مسکن نبود ازم خواست برم از داروخونه بگیرم منم.... رفتم
وقتی برگشتم نه تو اتاقش بود نه تو خونه نه تو حیاط همه جارو گشتم... اما نبود
تا احسانو مادر جون اومدن... احسان نامه رو پیدا کرد.. خوندش.. بدون حرف زد بیرون... وقتی مادر جون نامه رو خوند فهمیدیم چی شده
زد زیر گریه
_اراد جان تورو خدا انیدو برگردونید من دلم اتیش گرفته
_پیداش میکنیم... برش میگردونیم
از خونه بیرون زد تو حیاط قدم میزد کلافه بود نمیدانست چه کند
با یاد اراز گوشیشو روشن کردو اسم ارازو لمس کرد
اراز))
از اتاق باز جویی بیرون اومدم کلافه بودم... خسته بودم... لعنت به قلبم که نتونست جلویه خودشو بگیره... لعنت به چشمام که نگاشو میخواد... به دستام که دستاشو میخواد
با صدایه زنگه گوشیم به خودم اومدم
نگاهی صحفه انداختم اراد بود
بی مکث جواب دادم
+بله اراد
_کجایی اراز
+اداره
_یه اتفاقی افتاده
ابرویی بالا انداختم
+چیکار کردی
_کاری نکردم.... بگو چیکار شده
+خوب... چیکار شده
صدایه پوزخندش اومد
_انقد دست دست کردی که رفت...رفت اراز بی خبر تو تنهایی تو غم
اخم کردم
+کی رفت
_هه انیددد فقط یه نامه گذاشته... میفهمی اراز رفت... اونقدر غرور لعنتیت برات مهم بود که نتونستی بگی دوست دارم
+چی میگی اراد انید کجا رفت
با هر کلمه که اراز میگفت اخمام بیشتر میشدو دستام مشت تر
بی توجه به اراد گوشیو قطع کردم
سرمو تو دستام گرفتم
عصبی بودم باورم نمیشد
اهههه تازه میفهمم... تا وقتی بود خیالم اسوده بود اما الان نیس
کلافه طولو عرضه اتاقو متر میکردم
دستی تو موهام کشیدم
به سکته میز رفتمو تمام وسایله روشو پخش زمین کردم اروم نشدم به سمته گلدون رفتم با یه حرکت کوبیدمش تو دیوار صدایه وحشناکی کردو به هزار تیکه تقسیم شد
الان کمی احساس سبکی میکردم از رو زمین سوییچ ماشینو برداشتمو از اتاق زدم بیرون
از اداره زدم بیرون سواره ماشین شدمو با تیکافی از پارکینگ خارج شدم
بین ماشینا لایی میکشیدم
_خودم کاری کردم که از هم جدا بیفتیم
خودمم دوباره درستش میکنم
کاری میکنم برایه همیشه برایه خودم باشی
ایدفعه پا میزارم رو غرورم انید
با خوردن به ترافیک اعصابم دوباره ریخت بهم
دستمو گذاشتم رو بوق
صدایه همه در اومده بود
اما فقط انید مهم بود برام همیننن
انید))
با اعلان پرواز شیراز از جام بلند شدم
با قدمایه لرزون به جلو قدم برداشتم
+اومدی ناخوانده شدی مهمان قلبم
شدی ارامشم
شدی تمام زندگیم
خنده هایم برایه تو بود
اشک هایم برایه شانه هایت بود
لرز دستانم تمنایه تو رو میکندد
قلبم صدایت میزند
دلبر کجایی
اه که وقت دل کندن است اه که دلم طاقت رفتن ندارد
اما عقل فرمان دیگر میدهد
اهی کشیدم
+اخ که دلم هوایه نگاهتو کرده هرچند اگه سرد باشه
برگشتم لحطه اخر
+خداحافظ دیار عاشقی
برگشتمو با غمی انبوه رو دلم
به سمته پله ها رفتم تا خواستم پامو بزارم رو پله
دستم کشیده شد
هینی کشیدم برگشتمو خیره اون فرد شدم
ماتم برد غریبه اشنایه دلم اینجا چیکار میکنه
تقریبا تو بغلش بودم
نگاهی به اطراف انداختم دورمون شلوغ بود وهمه سرشون تو کار خودشون بود
خواستم دستمو از دستش بیرون بکشم
که با دندونایه کلید شده غرید
_چرا بیخبر گذاشتی رفتی هاااا
ها اخرشو چنان بلند گفت که به خودم لرزیدم
+خبر دادم که
_مگه من اجازه دادم
+مگه من باید از تو اجازه بگیرم
_ارهههه انید یادت باشه تموم چیز تو به من مربوطه فهمیدیی
+نه... نمیخوامم بفهمم چون نسبتی باهات ندارم
صدام میلرزید
سرشو اورد جلو کنار گوشم خونسرد بود واین منو میترسوند
_انید بفهم تا وقتی من بخوام شوهرتم
+نیستی
_میخوای ثابت کنم
+نمیتون.....
با گذاشتن لباش رو پیشونیم به خودم لرزیدم
ماتم برد خدایااا اون الان چیکار کرد
بدنم یخ بست لبایه گرمشو بعده چند ثانیه از رو پیشونیم برداشت
وای خدا پیشونیم داشت اتیش میگرفت
_بهت ثابت شد یا بیشتر ثابت کنم
+میخوای چیو ثابت کنی اراز
_ مثله یه دختر خوب دنبالم میایذتا بفهمی
مکثی کردم سرمو تکون دادم
دستمو محکم تو دستش گرفتو تو اون دستش چمدونو گرفت
از سالن فرودگاه خارج شدیم
این مرد میخواست منو دیوونه کنه..... دره ماشینو باز کردو حولم داد داخل وحشی
بعده گذاشتن ساک تو صندوق عقب سواره ماشین شدو راه افتاد
سکوت کرده بودم
حرفی برایه گفتن نداشتم
نگاهی به راه انداختم داشت میرفت سمته خونه با پیچیدن تو کوچه
متوجه شدم بعله داره میره خونه
رو بهش کردم
+چرا اومدیم اینجا... ببرم خونه مادر جون
_مگه نمیخوای بدونی که چه چیزی میخوام بهت ثابت کنم
+چرا... اما
_اما نداریم
سکوت کردم
ماشینو تو پارکینگ پارک کرد پیاده شدیم به سمته اسانسور رفتیم..
دره خونه رو باز کردو بهم اشاره کرد برم داخل
رفتم داخل خیره خونه شدم
چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده
از کنارم گذشت
_میخوای همینطوری اینجا وایستی
نفسه عمیقی کشیدمو وارد سالن شدم
هوایه خونه خفه بود
به سمته بالکن رفتمو داخل شدم
رو صندلی نشستم
بعده چند دقیقه ارازم اومد فنجونه قهوه ای جلوم گذاشت مقابلم نشست
نگاهی به اسمونه پر ستاره انداختم
فنجونه قهوه رو برداشتمو بلند شدم به دیواره بالکن تکیه دادمو خیره خیابون شلوغ شدم
حضورشو کنارم احساس کردم
خیره چراغ هایه رنگی خطاب بهش گفتم
+نمیخوای شروع کنی
_از کجا بگم
+هر کجا که دوست داری
_اول صبر کن حرفامو بزنم بعد هر چیزی خواستی بگو... باشه
+باشه
_اههههه از وقتی یادمه با همه جدی و سرد بودم
یه جوری با کارم اخت شده بودم
کم به خانوادم سر میزدم وبیشتر غرق کارم بودم
اما غافل از اینکه سرنوشت چی برام رقم زده
یه شب سرد یه خیابون تاریکو خلوت یه فرشته
مسیر زندگیمو تغییر داد
کم کم همون فرشته شد تموم زندگیم
شد دلیل ارامشم
اوایل ازش دوری میکردم که این حس نو پا از بین بره
کم تر نشد بیشترم شد
تا جایی که دیگه نتونستم مقابلش وایستم و اغتراف کردم به خودم وجدانم،غرورم که عاشقشم
انید
یادته یه دفعه ازم پرسیدی
کدوم ستاره رو تو اسمون برایه خودم انتخاب گردم اما
من اون روز جوابتو ندادم
سری تکون دادم
_الان میخوام جوابتو بدم
من ستارمو پیدا کردم....ستاره من... تویی.. تک ستاره قلبم تویی فرشته کوچولویه تخس
چشمام گرد شد ماتم برد
اراز الان داشت چی میگفت
+چی... می... گی.. اراز
_من عاشقتم انید...
...
نظرات