از بچگی هیچیو زوری نمیخواستم. حتی نزدیک ترین آدمای زندگیمو. هرکسی میتونست هرجا که دلش خواست خودشو پاک کنه از زندگیم؛ اعتراضیم نمیکردم. هیچوقت خواهش نکردم واسه اینکه برسم به چیزی یا کسیو نگه دارم. سعی میکردم خودم به دستش بیارم. نه با خواهش، نه با التماس، حتی نه با کمک کسی. اگرم نمیشد بیخیالش میشدم. ولی هیچکدوم از اینا از سر غرور یا یه دندگیم نبود. مشکل فقط اینجاست که چیزایی که با خواهش و التماس به دست بیان دیگه دوست داشتنی نیستن