آدم نمیداند در درون قلب دیگران چه میگذرد.
وقتی كسی میگوید «دوستت دارم.» مشخص نیست كه چرا و چگونه دوستت دارد.
دلیل به وجود آمدن این حس كه او دوست داشتن فرض كرده، كدام خصوصیت توست.
و خود این حس در قلب او چقدر با چیزی كه تو «دوست داشتن» قلمداد میكنی متفاوت است.
یادم میآید بچه بودم (شش-هفت ساله) یک نقاشی ساده از دو تا بچه (یک دختر، یک پسر) كه داشتند با هم حرف میزدند توی یکی از کتابهای خواهر بزرگترم دیدم.
دختر به پسر گفته بود: «من ماهی خیلی دوست دارم!» و توی ابر فكر بالای كّلهاش، یک ماهی قرمز داشت توی تُنگ شنا میكرد.
بعد پسر گفته بود: «من هم همینطور» و توی كلهی او یک ماهی بود كه داشت توی ماهیتابه جلز و ولز میكرد.
یادم میآید تا مدتها هروقت میخواستم بگویم فلان چیز را "دوست دارم" به تته پته میافتادم كه حالا نوع دوست داشتنم را چطور توضیح بدهم تا اشتباه نشود.
تا همین امروز هم فكر میكنم به هر كس گفتهام «دوستت دارم» نفهمیده چطوری دوستش داشتهام، واگر كسی جایی پیدا شده كه خیال کرده مرا دوست دارد در نهایت به شیوهی خودش دوست داشته.
✍ سیمين بهبهانی
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
...