ی کم پیش دکتر رفیعی تو تلویزیون در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها صحبت میکردن آخر برنامه ی داستانی رو تعریف کردن خیلی زیبا بود ...
میگن ی بار پیامبر(ص) که از سفر برگشته بودن صورتشون بخاطر آفتاب سوخته بود و حضرت خدیجه(س) وقتی ایشون رو دیدند شعری گفتند که ترجمه ش این میشه ...
آی خورشید مگر کسی به تو نگفته است
که کار با ماه نداشته باشی
و هر کدام در مدار خود بچرخید
چرا صورت ماه من را سوزاندی ...
در چنین روزی ،خانه ی پیامبر از محبت چنین یاوری ،خالی میشود
در چنین روزی ، دل مهربان پیامبر مهربانیها(ص) و قلب پاره تنش، زهرای مرضیه(س) از عروج «خدیجه کبری(س)» داغدار و محزون است.
خدیجه(س) میرود تا روز و ماه را نه، که یک سال را برای حضرت محمد(ص) «عام الحزن» کند و حضرت فاطمه(س) را در اندوهی بی پایان، تنها بگذارد.
کسی که پیغمبر(ص) در مقامش فرمود: «ای خدیجه، در حق خود جز نیکی گمان مبر که خداوند بزرگ بارها به ملائک خود به تو مباهات میکند.
او شمع سوزان شبهای رسالت بود که تمام وجود و داراییاش را وقف اسلام و پیامبرش کرد و وفاداریاش را با همراهی حضرت محمد(ص) از روزهای غار حرا به اثبات رسانید.
او که بقچه محبتش را تا غار حرای تنهایی رسول(ص)، به دوش میکشید، تا اوج وفایش را با پرچم متانت زنانه، بر قله کوههای مکه به تماشا میگذاشت.
درگذشت بانوئى كه از ثروت او، اسلام رونق گرفت و پيامبر(ص) صلابت بیبدیل یافت را بايد سال «عام الحزن» نام نهاد.
چرا که با عروج او پیامبر اسلام(ص) نه تنها همسر بلکه تکیهگاه و حامی دینش را از دست داد.
از همین روست که پیامبر(ص) فرمود: «مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق نمود، و مرا با ثروت خود برای پیشرفت دین خدا یاری نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدی که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست، بشارت دهم»
پيامبر(ص) او را با دست مبارك خويش در حجون مكه (قبرستان ابوطالب) به خاك سپرد و با حزنی بیپایان روح بلندش را به ملائکه سپرد.
وفات حضرت خدیجه(س) تسلیت باد.
...