از دبیرستان تیزهوشان ، علامه حلی معروف اخراج شد، با الفاظی شبیه به اینکه " هیچی نمیشوی، کودن"...
پدر و مادر یکهفته پشت در مدیر مدرسه البرز نشستند تا آقای دزفولیان رخصت داد تا نوجوان را ببیند :
معدل ۱۱ نشان میدهد که درس را که رها کرده ای، واضحا هم اعلام کرده ای که میخواهی شاگرد مکانیک بشوی تو مکانیکی محل، چرا؟
درس را دوست ندارم.
جای درس تو این ماهها چه کرده ای؟
برنامه نویسی
آقای مسگری! یک مساله برایش طرح کنید که برایش کدنویسی کند.
یک ربع بعد :
آقای مدیر! من برگه این پسر را که تصحیح میکنم ، میبینم که این بچه نابغه است ، ثبت نامش کنید ( علیرغم اینکه مدرسه البرز شرط معدل ۱۷ داشت)
پسرجان! من به اعتبار خودم ثبت نام مشروط میکنم تورا، آبروی من را نبری.
پسر اخراجی علامه حلی ، با رتبه دورقمی ، مکانیک دانشگاه صنعتی شریف قبول میشود و رتبه یک کنکور ارشد همانجا به رشته ام بی ای میرود
روزی در اوج موفقیتهای تحصیلی دانشگاهی، برگه برنامه نویسی را پیدا کردم که آقای مسگری به عنوان آزمون ورودی ازم گرفته بود ، سوال درباره حرکت مهره اسب شطرنج از نقطه آ به نقطه ب بود ولی در نهایت تعجب فهمیدم کاملا غلط حل کرده بودم ! به هر زحمتی بود مسگری را پیدا کردم ؛ ازش پرسیدم با اینکه این مساله را اشتباه کد زده بودم ولی شما اعلام کردید این بچه نابغه است ، چرا؟
من را به یاد آورد و خندید و گفت: آقای دزفولیان بهم گفته بود این بچه غرورش شکسته شده در مدرسه قبلی ، هرطور برگه اش بود مهم نیست ، تو بلند جلوی خودش و پدر و مادرش بگو که "نابغه" است" ؛ او نیاز دارد دوباره برخیزد وگرنه شاگرد مکانیک میشود
گاهی یک نگاه یا یک حرف خوب یا یک تشویق باعث تغییر سرنوشت یک انسان میشود.
...