گاهی هم آنقدر حالت خوب نیست که دلت میخواهد نه کسی نگرانت باشد، نه کسی حالت را بپرسد، نه کسی صدایت را بشنود و نه هیچکسی با تو ملاقات کند. دوست داری از جهان فاصله بگیری و در خلوتی بدون حاشیه زخمهای تنت را ترمیم کنی و تارهای از هم گسیختهی روانت را به هم ببافی و قسمتهای خالی وجودت را از نو بسازی و برگردی به جهان و اینبار که پرسیدند: چگونهای؟ بگویی: خوبم! خیلی خوب؛
و دروغ نگفته باشی...
...