اشکنه خورشهای نان است و بس بامزه و زودپزند. باشد که در خانه خورشی آماده نباشد یا به بیابان و روستا گوشت و دیگر چیز به دست نیاید، اشکنه سازند. نخست بدان که اشکنه زبان پهلوی است که به تازی ثَرید نامند. آبگوشت را نیز نام پارسی اشکنه است. اکنون اشکنه دیگر است و آبگوشت دیگر، و همه خورش نان است که پَرکن پَرکن در آن افکنند تا نرم و آغشته گردد و خورند.» این تعریف نغز و دقیق را نادرمیرزا قاجار از اشکنه در کتاب آشپزی «خوراکهای ایرانی» نوشته است. (کتابی که بهتازگی نشر اطراف نسخهای از آن را با نام «کارنامه خورش» منتشر کرده است و حالا میشود راحتتر به آن رجوع کرد.) #اشکنه_سیب_زمینی #اشکنه_شنبلیله