اینم از یه حلوای پرررررر ماجرا
برای یه جلسه ای قراربود حلوا درست کنم ،به خیال اینکه مثل همیشه همه ی وسایلشو تو خونه دارم ،دیگه چک نکردم ،حالا می‌خوام بپزم میبینم روووووغن کم دارم 🤦🤦سریع رفتم از سر کوچه خریدم ،بعد داشتم موادو آماده میکردم دیدم ای دل غافل آرد نخود هم تموم کردم🤦🤦🤦🤦
دیگه دیدم دیر میشه نرفتم و گفتم دو آرده درست میکنم .....
بازم ماجرا اینجا تموم نشد🤕🤕🤕
بعد از اینکه آردا رو تفت دادم خواستم الک کنم ،که تا گذاشتم توی الک ،چون پلاستیکی بود کلا الکم وارفت و خراب شد ....
سریع اومدم توی اون الک دستیم کردم و گفتم با این کارمو راه بندازم ،یهو اونم شکست😭😭😭😭😭یعنی دیگه کم مونده بود گریه کنم....
با عجله رفتم در خونه ی همسایه ازشون الک گرفتم🤦🤦🤦اونم چی ؟؟؟؟ساعت۲بعد از ظهر 😣😣😣🤦🤦🤦(فقط خدا کنه تو دلش بهم چیزی نگفته باشه 😅)
دیگه بنده ی خدا همسایه بهم الکشو داد و فورا اومدم دستبکار شدم و درست کردم😪😪😪😪
(توی عکس فقط یه قسمتی از حلوا ها هست ،بقیشون ،دوستم اومد دنبالش و نشد عکس بگیرم 😬)
یعنی تا حالا تو عمرم اینقدر بخاطر یه حلوا خسته نشده بودم🤕🤕
حالا جان من یه لایک بزن تا خستگیم در بره 🙏🙏🙏
#حلوا