عکس باگر کیک
ورق زدنی
مامان سید طاها
۱۴۷
۱.۷k

باگر کیک ورق زدنی

۱۷ شهریور ۰۲
#به_وقت_۱۶شهریور_سالگرد عقد
#به رسم عادت،همسرعزیزم،سالگرد یکی شدنمون مبارک💞

#سلام دوستای نازنینم، حال دلتون چطوره؟؟ امیدوارم هر جای این کره ی خاکی که هستید،خوب و خوش و سلامت باشید...
#سبد گل رو،موقع مراسم بله برون،توی مراسم جشن،که همگی بودن،اومدن منزل ما،و بهم دادن، در حال دادن سبد گل،گفتن.......🌹تقدیم با عشق🌹.......و من هنوز هم با گذشت ۱۰سال از زندگی مشترکمون به همسرم میگم،تقدیم با عشق،یادته...!؟!؟😊🫶😃

و چون هر دومون،توی یک دانشگاه و در یک رشته،تحصیل میکردیم،خیلی خاطرات خوبی بود،بین دوستان خودم،حرفهایی که با دوستانم پیش میومد،واسطه هایی که این وسط،بودن و حسابی آتیش سوزوندن😊😄
و من خیلی دوست داشتم همسر سید داشته باشم،وقتی خداوند به خواسته ی قلبیم توجه کرد،منو مورد لطف خودش قرار داد، از همون موقع با خودم و خدای خودم عهد بستم تا چادر سرم بذارم،پوششم همیشه کامل بود،با مانتو و بیشتر مقنعه و روسری و گاهی توی مراسمات،خیلی ندرتا شال استفاده میکردم،اما اوایلش اطرافیان یکم تیکه هایی میذاشتن بابت چادر،،، ولی من کوتاه نیومدم،و تا الان به عهد خودم وفا کردم....
ما توی رشته مهندسی صنایع تحصیل کردیم،از اون دانشجویایی بودم که همیشه صندلی جلو مینشینن،و همیشه آماده جواب دادن به استاد هستن،،،و موقع آزمون نه تقلب میدم و نه تقلب میگیرم،😃😀😁
توی هر رشته ی تحصیلی ،۲نفر بعنوان استعدادهای درخشان انتخاب میشد، توی رشته ی ما ، من و یک دوست نازنینم که اهل نیاز آباد بندرترکمن هست،بعنوان استعدادهای درخشان انتخاب شدیم و بدون آزمون، ارشد قبول شدیم....من بابل،و دوستم تهران....همیشه باهم رقابت درسی داشتیم، حتی به اندازه ی ۱۲صدم،،، چون هم درسها سخت بود،و هم اساتید کمی سختگیری میکردن...اما باهم دوست بودیم و رفت و آمد داشتیم،،،

وای چه روزهایی بود،روزهای رفتن به کارگاه،که با ون ،میرفتیم،هم آقایون بودن و هم خانمها....
همسری هم بود،😄....بخاطر همین میگم چه روزهای آتیش سوزونی داشتیم با دوستانم،،، که همش اذیتم میکردم....و کلی میخندیدیم.....
خلاصه،دانشجویان عزیز،از دانشگاه لذت ببرید،چون بعدا خاطره میشه......
🫣ببخشید که پرحرفی کردم....🫣

#پیشاپیش خیلی ممنونم بابت تبریکهای شما عزیزان
فدای محبت شما🙏🪷🌺
🌸بهترینها نصیب قلب مهربونتون باشه انشاءا...🤲🤲🤲
...
نظرات