عکس ماکارانی با سویا
mohades1377
۲۷
۳۲۷

ماکارانی با سویا

۴ مهر ۰۲
اول مهر که می‌شد با خوشحالی کوله ی خالی از کتاب رو می انداختم رو دوشم و می‌ رفتم مدرسه و ظهر هم همون روز که برمیگشتم کوله پر از کتابای رنگ و وارنگی بود که باید توی طول سال می خوندیم.
شب یه کپه دفتر تحریر دولتی رو که بابا از تنها لوازم و تحریر فروشی شهرمون، سیدممدآقا،خریده بود میزاشتیم وسط و هرکی هر دفتری میخواست برمی داشت.
_من یه صدبرگ واسه ریاضی لازم دارم.
_دوتا چهل برگ واسه من...
_اون گلداره رو بده من تواونیکه برگ پاییزی رو جلدشه بردار.
بابا هم همیشه یه جعبه مداد مشکی و قرمز مارک استدلر داشت که به هرکدوممون یکی یدونه میداد و اتمام حجت میکرد باید تا آخر سال ازش درست استفاده کنید شرط داشتن مداد جدید تموم شدن مداد قدیمی بود.
سه تا خودکار بیک قرمز ،آبی و مشکی هم به داداش بزرگه می داد و ما هم با حسرت بهشون نگاه میکردیم و وقتی می گفتیم ما چی می شنیدیم هر موقع رفتید راهنمایی،ابتدایی که خودکار نمی خواد.
بعداز تقسیم مداد خودکار هم با ذوق کتابا رو ردیف میزاشتم تا بابا با نایلون مخصوص جلد کتابارو جلد کنه تا یکسال کتابام سالم و تمیز بمونن.بابا و داداش بزرگه کتاب جلد میکردن و من دادش کوچیکه با ذوق عکسای کتابا ورق می زدیم و نگاه می کردیم و خوابمون می برد و صبح که بیدار می شدیم کتابای جلدشده رو گوشه ی اتاق چیده شده می‌دیدیم.
یادش بخیر...

#ماکارانی #ماکارانی_بدون_گوشت
...
نظرات