
حلوا (بیادشهیدآرمان)
۶ آبان ۰۲
💠https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
(شماهم دعوتید عاشقان مولاصاحب الزمان عج 🥰👆)
| صبحی با طعم شهادت |
یک چنین صبحی، ششم آبان، توی بیمارستان یک ملاقاتی ویژه داشتی. دو روز بود که برایش انتظار میکشیدی.
دو روز بود که تو انتظار میکشیدی برای آغوشش، دو روز بود که شهدا انتظار میکشیدند برای در آغوش گرفتن تو. شاید دور تختت حلقه زده بودند و دائم از هم میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
ما که چشم دلمان باز نشده؛ ولی شاید اهل دل اگر میدیدند، میفهمیدند که بیمارستان پر شده از ارواح شهیدان و فرشتگان. آمده بودند شهیدِ دهه هشتادی را ببینند. تو را نشان میدادند و میگفتند: همان طلبهی بسیجیِ دهه هشتادی ست، همان جوان مومن متعبد حزباللهی، همان که آقا نور چشمش است، همان که جان داد ولی به رهبرش توهین نکرد، همان که یک تنه جلوی هفتاد نفر ایستاد، همان که...
و باز هم بیقرار میشدند و میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
روح خودت هم بیقرار بود. شاید تنها دلیل ماندنت این بود که میخواستی به پدر و مادر مهلت دل کندن بدهی. ولی آن صبح، ششم آبان، بالاخره مهمان ویژهات آمد. همان که منتظرش بودی. همان که میخواستی جانت را تقدیمش کنی. جانت را توی دست نگه داشته بودی که بدهی به خودش. به خودِ خودش.
به هرحال، او آمد.
سیدالشهدا(علیهالسلام) را میگویم. پای آخرین ماموریتت مهر تایید زد.
در آغوشت گرفت...؟
نمیدانم. من فقط شنیدهام شهدا توی آغوشش جان میدهند.
تن ارباًاربایت را در آغوش گرفت و برد.
رفتی که نفس تازه کنی برای صبح ظهور.
تو شهید شدی؛ یک چنین صبحی؛ ششم آبان.
#شهید_آرمان_علی_وردی 💔
شهادت پایان نیست،آغاز است! ❤🌱
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🌻به نیابت از شهید آرمان علی وردی برای سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان اروحنافداه:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
اللهم الرزقنا الشهاده🤲💚
(شماهم دعوتید عاشقان مولاصاحب الزمان عج 🥰👆)
| صبحی با طعم شهادت |
یک چنین صبحی، ششم آبان، توی بیمارستان یک ملاقاتی ویژه داشتی. دو روز بود که برایش انتظار میکشیدی.
دو روز بود که تو انتظار میکشیدی برای آغوشش، دو روز بود که شهدا انتظار میکشیدند برای در آغوش گرفتن تو. شاید دور تختت حلقه زده بودند و دائم از هم میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
ما که چشم دلمان باز نشده؛ ولی شاید اهل دل اگر میدیدند، میفهمیدند که بیمارستان پر شده از ارواح شهیدان و فرشتگان. آمده بودند شهیدِ دهه هشتادی را ببینند. تو را نشان میدادند و میگفتند: همان طلبهی بسیجیِ دهه هشتادی ست، همان جوان مومن متعبد حزباللهی، همان که آقا نور چشمش است، همان که جان داد ولی به رهبرش توهین نکرد، همان که یک تنه جلوی هفتاد نفر ایستاد، همان که...
و باز هم بیقرار میشدند و میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
روح خودت هم بیقرار بود. شاید تنها دلیل ماندنت این بود که میخواستی به پدر و مادر مهلت دل کندن بدهی. ولی آن صبح، ششم آبان، بالاخره مهمان ویژهات آمد. همان که منتظرش بودی. همان که میخواستی جانت را تقدیمش کنی. جانت را توی دست نگه داشته بودی که بدهی به خودش. به خودِ خودش.
به هرحال، او آمد.
سیدالشهدا(علیهالسلام) را میگویم. پای آخرین ماموریتت مهر تایید زد.
در آغوشت گرفت...؟
نمیدانم. من فقط شنیدهام شهدا توی آغوشش جان میدهند.
تن ارباًاربایت را در آغوش گرفت و برد.
رفتی که نفس تازه کنی برای صبح ظهور.
تو شهید شدی؛ یک چنین صبحی؛ ششم آبان.
#شهید_آرمان_علی_وردی 💔
شهادت پایان نیست،آغاز است! ❤🌱
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🌻به نیابت از شهید آرمان علی وردی برای سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان اروحنافداه:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
اللهم الرزقنا الشهاده🤲💚
...
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

حلوا دورنگ

حلوا شکری

حلوا رولتی

کیک یزدی اقتصادی

کاپ کیک نارنگی(مدرسه)

دسر سمولینا
عکس های مرتبط