دختری در لهستان زندگی میکرد به نام ایرنا که صمیمانه عاشق پدرش بود.
زمانیکه تیفوس در شهر آنها، ورشو، شیوع پیدا کرد، پدر ایرنا پزشکی شجاع بود. او میتوانست از بیماری دور باشد و سلامتیاش را به خطر نیندازد؛ اما تصمیم گرفت در کنار بیماران باقی بماند و خودش هم بیمار شد.
او قبل از مرگ به دخترش ایرنا گفت: «اگر کسی را در حال غرق شدن دیدی، باید به کمکش بشتابی و او را نجات دهی.»
زمانی که نازیها شروع به آزار و اذیت مردمان همسایگانشان کردند، او جمله ی پدرش را عملی و به آنها برای نجات و حفظ کودکانشان کمک کرد.
او نام بر کودکان مینهاد و آنها را به خانوادههای مسیحی میداد تا در امان بمانند. ایرنا نامهای جدید و اصلی بچهها را در برگههایی نوشت، آنها را لوله و در شیشههای مربا مخفی کرد و بعد هم تمام شیشهها را زیر درختی بزرگ در باغچه دوستش دفن کرد.
گاهی کودکان کوچکتر موقع جابهجایی مخفیانه گریه میکردند، ازاین رو او برای گمراه کردن نازیها سگی را تعلیم داد تا با فرمان او پارس کند.
او کودکان را در کیسه، ساک لباس، جعبه و حتی درون تابوت مخفی میکرد و بدین طریق در عرض سه ماه 2500 کودک را نجات داد.
ایرنا پس از جنگ شیشههای مربا را از خاک بیرون کشید و بسیاری از کودکان را به خانوادهای اصلیشان بازگرداند.
#کتاب_دختران_جسور#ایرنا سندلرورا
از: النا فاویلی، فرانچسکا کاوالو، مینا رمضانی ، ناشر: انتشارات نسل نواندیش
...