تابستان که میشود دلم لک میزند برای خواب های تا لنگ ظهر
و عصر های پرسه زنان در کوچه ها .
برای آن دوچرخه های رنگ و رو رفته با ساچمه های رنگی رنگی که هرسال تابستان نو می شدند.
تابستان که میشود دلم لک میزند برای آن توپ های پلاستیکی راه راهی که آویزان شده بود روبروی بقالی سر کوچه ها.
...