من اگر رئیس یک کشور بودم، به تمام خانمهای خانه دار، حکم «مدیریت ارشد» میدادم. این ابلاغ، سال به سال یک پایه شغلی_حقوقی بالا میرفت. میدانید پشت کلمه «خانه دار»ی، چه دغدغهها، بدوبدوها، سروکلهزدن ها، و به معنای واقعی چه «مدیریتی» نشسته؟ آنهم خانه، به دو معنایش؛ یکی بعنوان یک سازه و آن دیگری در معنای موجودیتش. یک پناه، یک احساس گرم و امن؛
وقتی میگویند زن خانهدار، قطعا خانه را بعنوان وجه دوم، یعنی یک احساس در نظر میگیرند. پشت این خانهداری، این شوق، این شعر قشنگ، زنی در جایی که نامش خانه است، ریحان پاک میکند، نان تازه میگیرد، برنج آبکش میکند تا خانه، خانه بشود. جایی که آغوشیست برای پناه مرد و بچهها؛ جایی که یک زن، تمام قد، مدیریتش میکند. و هیچکس غیر یک زن از عهده این کار برنمیآید.
محبوبه احمدی
...