عکس دورچین بشقاب
فرشته صادقیان
۱۰۷
۱.۳k

دورچین بشقاب

۳۱ خرداد ۹۶

بعضی شبها دلم میگیرد از روزی که پشت سرگذاشتم..وقتی که قبل از خواب قدم های آخرم را در خانه میزنم و چشمم می افتد به اسباب بازی های ریخته شده توی سینک... سبد لباس های کثیف که چقدر زود دوباره پر شد...اثر انگشت های ماستی روی میز تلویزیون..عصبانی میشوم از وقت و انرژی که گذاشته بودم برای مرتب کردن...برای تمیز کاری هایی که عمرشان فقط یک نصف روز بوده انگار!
تمام زن ها یه وقت هایی برای خودشان لازم دارند...یک ساعت های یواشکی....یک زمان هایی که کسی کارشان نداشته باشد.اصلا فکر کنند در خانه نیستی..به جرات میگویم این دوساعت را داشتن یعنی بیست و دو ساعت دیگر خوشحال و راضی بودن ...چند وقتی هست که این دو ساعت را به خودم داده ام البته..از وقتی که باشگاه ورزشی ثبت نام کردم. یک بانوی میانسالی هست که رسما عشق من است..خوش لباس..مرتب...باسلیقه...دیروز چند جمله ای باهم هم کلام شدیم و درآخر همان چند جمله فهمیدم که صرفا برای اینکه وقتش بگذرد آنجا ثبت نام کرده است.گفت یه دختر دانشجوی شهرستان دارد و درخانه هیچ کاری جز درست کردن یک شام سبک برای مردی که ساعت ۹می آید و ساعت ۱۰ میخوابد ندارد
همانطور که رکاب میزد بطری کوچک آبش را برداشت و گفت یک روزی میبینی به سرعت سرکشیدن آب داخل این بطری بچه هایت بزرگ شده اند و اثری از آثارشان نیست...هیچ اثری ...چه برسد به ریخت و پاش هایشان....
چیزی شبیه این حرفها را از مادرم هم شنیدم اینکه نمیفهمیده روزش کی شب میشده و شب ها کی خوابش میبرده...حالا این روزها دلمشغولی هایش را توی روزهای هفته اش پخش میکند که خوصله اش سر نرود...گاه گاهی که به من سرمیزند وسط غرغرهایم میخندد و میگوید :دختر بگو خدا رو شکر....
شبهایی که از خانه مادرم برمیگردم حین رژه آخر شب تو خونه نه سبد مملو از لباس کثیف برایم مهم است نه اسباب بازی هایی که توی تاریکی میرود زیر پایم...یک بطری آب از یخچال برمیدارم و آرام آرام مینوشم ..آرام آرام...به یاد حرف همان زنی که گفت به سرعتی شبیه سرعت سرکشیدن یک بطری آب.....
#فاطمه_شاهبگلو
البته با یکمی تغییر کوچولو که خودم تو متن دادم
#دورچین_بشقاب
...