سَـــــلویٰ
سَـــــلویٰ
اربعین امسال..

اربعین امسال..

۲ هفته پیش
علامه امینی تعریف کرده است که: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او می‌دهد؟
،تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.

کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم.

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.
حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

پی نوشت ها :
۱-البدایه النهایه، ج ۸، ص ۲۹۷
۲-یادنامه علامه امینی ص ۱۳ و ۱۴
۳-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان


سلام به همه ی عزیزان همراهم..ممنونم بابت حضورتون..یه هفته ای میشه که نبودم خدا قبول کنه رفته بودم پیاده روی اربعین😍.. انشاءالله روزی همه ی آرزومندان..صد البته که همشو نتونستیم قدم برداریم😢بخاطر سرماخوردگی پسرم..الان برگشتیم ومن تو تکمیل پازل پسرم بشدت در حال جنگ‌ با یک عدد نمیدانم آنفولانزا..کرونا یا سرماخوردگی هستم..
خبرای پاپیون رو بهم بدین واگه تو این یه هفته پست داشتین کامنت بذارین بهتون سر بزنم..میدونین که بیام پاپی بیشترین کارم، قرمز کردن قلبای بیرنگه..
مراقب خودتون باشین🌱🌹


يك نفر می‌گفت اربعین قیامت است ، ازدحام است ، نمی‌شود زیارت بکنی...
و من با خود فکر می کردم
اولا که می رویم که شلوغش کنیم و بعد کسانی که قیامت به سمت حسین(ع) می روند بی گمان اهل بهشتند
اگر قیامت هم به ما اجازه دهند به سمت حسین(ع)حرکت کنیم بهشت را حسینیه می کنیم.
کاش قیامتمان اربعین باشد و اربعینمان قیامت.

يك نفر می‌گفت اربعین را به یک پیاده روی زنانه تبدیل نکنید، شکوه اربعین به یک حرکت مردانه است.

و من با خود فکر می‌کردم حرکت اربعین به دست زنانی جاری شد که مردانه حرکت کردند و مردانه شکوه حسین را در دل اربعین برافراشتند
🌹اربعین حرکت انسان به سمت انسان است فارغ از جنسیت و سن و رنگ و...

يك نفر می‌گفت اربعین همین جاست اربعین در خانه های فقراست بروید خانه فقرا موکب بزنید.

و من رفتم و‌ دیدم فقرا خانه‌هایشان را به عشق حسین رها می‌کنند و می روند کربلا تا پرچم اربعین را به پا کنند چگونه اربعین درخانه های فقراست؟ در اربعین هم اصل ضیافت دادن ها مال فقراست ...

يك نفر می‌گفت اسرای کربلا با اسب به کربلا بازگشتند پیاده نروید ، عصر تکنولوژی ست!

و من با خود فکر می کردم یا از کربلا پیاده می روی تا حسین (ع) را در کوفه و شام زنده کنی یا باید پیاده به کربلا برگردی تا حسین (ع) را درقلبت زنده کنی ،با این پیاده رفتن هاست که گستره حسین(ع) قدم قدم عالم را فرامی گیرد
برای ما که سوار دنیا شده ایم و از حسین (ع) فاصله گرفته ایم لازم است تا پیاده شویم و قدم به قدم به اصل خویش باز گردیم
🌹عشق حسین قلب هارا آرام فتح می کند

یک نفر می‌گفت عراق یک روز دشمن ما بود ، نروید خون شهیدان پایمال نشود.

و من با خود فکر می کنم خون کدام شهید پایمال می شود؟ همان که پشت لباسش می نوشت : اللهم ارزقنا زياره کربلا؟

جنگ ما با بعثی ها و صدام بود نه با محبين حسین ع. ما در این خاک یک عزیز دردانه گذاشته ایم و به عشق او پا و دست و سر می دهیم و می رویم تا جگر گوشه مان را ببینیم.

يك نفر بود می گفت عراق یک کشور در حال جنگ است و ضعیف است و این هزینه ها برای یک کشور جنگ زده روا نیست...

من با خود فکر می کنم چه کسی این کشور جنگ زده را مجبور می‌کند هزینه کند؟
عراق از اربعین قدرت می گیرد عراق با نیروی حسین است که هرسال قوی تر می‌درخشد .
عراقی‌ها فهمیده اند حسین(ع) یک قدمشان را هزار قدم جبران می کند
حسین(ع)زیر دِین هیچ کس نمی ماند...

يك نفر می‌گفت پیاده روی اربعین را حکومتی ها ساختند...
و من با خود فکر می کنم زینب(س)به کدام حکومت متصل بود که از شام تا کربلا را پیاده آمد
جابر بن عبدالله انصاری اهل کدام حکومت بود که پیرمرد مجبور بود پیاده به سمت حسین بشتابد.

علمای بزرگ شیعه،مردانی که اسمشان کافیست برای استناد، وابسته به کدام حکومت بودند که راه می‌افتادند پیاده، شبانه، از نخلستان ها پنهانی خود را به حسین (ع) می‌رساندند.
راست می گویند اربعین یک حرکت حکومتی‌ست و آن هم حکومت حسین (ع)است که زن و مرد و پیر و جوان را از سرتاسر دنیا جمع می کند و به کربلا می‌رساند.

خيلي ها خیلی چیز ها می گویند ...
بگذار بگویند این ها یا نمک گیر نشده اند یا اهل نمک خوردن و نمک‌دان شکستن هستند..
اربعین تسلیت باد..

پستمون هم شکلات نخودچی هست
...
مربای شاتوت
سَـــــلویٰ
۵۳

مربای شاتوت

۴ هفته پیش
مرحوم حاج ميرزا على محدث زاده فرزندحاج شيخ عباس قمى از وعاظ و خطباء مشهور تهران بود مى فرمود: من سالى به بيمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم تاجائيكه منبر رفتن و سخنرانى كردن برايم ممكن نبود مسلّم هر مريض در چنين موقعى در فكر معالجه مى شود من نيز با در نظر گرفتن طبيبى متخصّص و باتجربه باو مراجعه كردم پس از معاينه معلوم شد بيمارى آنقدر شديد است كه بعضى از تارهاى صوتى از كار افتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است طبيب معالج در ضمن نسخه اى كه نوشتند دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خود دارى كنم و حتى با كسى حرف نزنم و اگر چيزى بخواهم و يا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنويسم تا در نتيجه استراحت مداوم و استعمال دارو شايد سلامتى از دست رفته مجدّد به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنين بيمارى و حرف نزدن خيلى سخت است زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد چطور مى شود تا چند ماه چیزی نگويم و حرفى نزنم و پيوسته در استراحت باشم آنهم معلوم نيست كه نتيجه چه باشد علیرغم دار ودرمان با چنين پيش آمد چاره اى جز توسّل به ذيل عنايت حضرت آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام نداشتم
روزى بعد از نماز ظهر و عصر حال توسّل بدست آمد و خيلى اشك ريختم و متوسل بوجود نازنین امام حسین بودم ایشان رامخاطب قرار داده و گفتم يابن رسول اللّه صبر در مقابل چنين بيمارى براى من طاقت فرسا است و علاوه بر این من اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند و من از اول عمر تا بحال على الدّوام منبر ميرفتم و از نوكران شما اهلبيتم ولى حالا چه شده كه يكباره از اين پست حساس بر اثر بيمارى بركنار باشم و علاوه ماه مبارك رمضان نزديك است . دعوت ها را چكنم آقا عنايتى بفرما تا خدا شفايم دهد. بدنبال اين توسل طبق معمول كم كم خوابيدم در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگى كه نيمى از اطاق منوّر و روشن بود وقسمت ديگر اطاق كمى تاريك بود ديدم .
در آن قسمتى كه روشن بود مولاى من سيد الشهداء علیه السلام را ديدم كه نشسته است خيلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را كه در حال بيدارى داشتم در حاال رؤ يا نيز پيداكردم و بنا كردم عرض حاجت نمودن مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و در مساجد متعدده دعوت شدم ..خیلی تضرع و زارى کردم حضرت اشاره كرد بمن و فرمود با آن آقا سيّد كه دم درب نشسته بگو چند جمله از مصيبت دخترم رقيه را بخواند و شما كمى اشك بريزيد انشاء اللّه تعالى خوب مى شوى من نگاه كردم به درب اتاق ديدم شوهر خواهرم آقا مصطفى طباطبائى قمى كه از علماء و خطباء و از ائمه جماعت تهران است . نشسته... امريّه آقا را به آقاى نامبرده رساندم ولى ايشان ميخواست از ذكر مصيبت خود دارى كند، حضرت سيد الشهداء علیه السلام فرمود بخوان روضه دخترم را، ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيّه  شد و منهم گريه ميكردم و اشك مى ريختم امّا متاءسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و منهم با ناراحتى از خواب بيدار شده و متاسف و متاءثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض ‍ محروم ماندم ولى دوباره ديدن آن منظره عالى امكان نداشت
همان روز ياروز بعد به همان متخصص مراجعه نمودم خوشبختانه پس از معالجه معلوم شد كه اصلا اثرى از ناراحتى و بيمارى قبلى نيست او كه در تعجّب بود از من پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودى و سريع نتيجه گرفتيد. من چگونگى توسل و خواب خودم را بيان كردم دكتر قلم در دست داشت و سراپا ايستاده بود ولى بعد از شنيدن داستان توسلم بى اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوى كه بر اثرنام مولاامام حسين علیه السلام دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بر رخسارش ‍ ميريخت او گريه كرد سپس گفت آقا اين ناراحتى شما جز توسّل و عنايات وامداد غيبى راه و علاج ديگرى نداشت .


📚توسلات ، 168
...
کوکو سبزی

کوکو سبزی

۱ ماه پیش
در یکی از شهرها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.

وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏ ای برای قمه‎زنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو .
من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین .
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»
یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏ ای دارد و قصه ‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن .
یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می‏شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است !!؟؟و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان می‏گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می‏کردند، ولی یهودی‎ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند:
مسلمان‎ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که:
«یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛
«ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.»
یعنی کلمه‏ ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند به کار نبرید .!!
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ‏ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏کند
■ این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏دهد که:
•●■ از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه‏ زنی شما سوء استفاده می‏کنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم.!

🚩(آقای قرائتی
مجله مبلغان،
شماره 39 فروردین 1382)🚩


سلام به همگی..
ممنون بخاطر نگاههاتون
لایکاتون..
و
پیامای قشنگتون♥️

کوکو سبزی ساده ی ما

تابه ی نچسب پیشم نبود مجبور شدم تو قابلمه ببصورت قاشقی درست کنم..
...
کیک حلوای متفاوت
سَـــــلویٰ
۵۳
مرحوم حاج سيد نورالدين نهاوندى از تجار معروف و متدين اراك بوده است گرچه سواد نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و مردم اراك به او عقيده داشته اند و كراماتى به او منسوب است
منجمله حجة الاسلام آقاعلى ميريحيى ز آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكى از آنها اين است كه

سيد نور الدين گفت قبل از اينكه متاءهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين علیه السلام به طرف كربلا حركت كرديم البته در راه خيلى به مادرم خدمت مى كردم مدتى در كربلا بوديم و به زيارت حضرت اميرالمؤ منين على علیه السلام  و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براى آخرين مرتبه به عنوان وداع به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه فردا عازم حركت باشيم آن شب هم شب جمعه بود. به مادرم خبر دادم كه برويم براى زيارت وداع لكن مادرم قبول نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتى استراحت مى كنيم هنگام سحر به زيارت مشرف مى شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاءسفانه ديدم كار خراب شده و جنب شده ام با عجله هرچه تمام تر به عزم غسل كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگرى رفتم آن هم باز نبود.

خلاصه هركجا رفتم در برويم باز نشد با ناراحتى فوق العاده اى روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اى غم و اندوه مرا فرا گرفت كه نمى توانم توصيف نمايم از روى تاءسف و ناراحتى چندان به پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگى و اضطرار پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراى حضرت سيد الشهداء علیه السلام در حالى كه از بالاى ضريح آهسته به طرف من مى آمد نگاه محبت آميزى به من فرمود، و دست محبت به صورتم كشيد.

آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟
فرمود سيد نورالدين خيلى ناراحتى برو غسل كن تا برسى در حمام باز مى شود ناگهان به حال خود آمدم ديدم خبرى از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم ديدم تازه حمامى مى خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوق غسل كرده و به زيارت وداع موفق شدم .

📚زندگانى عشق ، 226.



کیک حلوای متفاوت
https://sarashpazpapion.com/recipe/e9cee33a0804bb780d12e6181b73d620


ممنون از حضورتون وپیامای قشنگتون♥️
...
شربت گل سرخ
سَـــــلویٰ
۵۹

شربت گل سرخ

۲ ماه پیش
پرفسور  پری رخ دادستان

تنها روانشناس ایرانی بود که از ژان پیاژه  "پدر روانشناسی شناختی"   مدرک گرفت. بسیاری او را مادر روانشناسی ایران می‌نامند.
وی در  22 آبان 1389  به علت سرطان درگذشت .

از بخشی از دفتر خاطرات ایشان :

در دو سالی که در سوئیس درس می خواندم نود درصد غذای من نان و پنیر بود.سوئیس کشور گرانی بود. رساله ام با پیاژه بود و او روش و سخت گیریهای خاص خودش را داشت.
وسع مالی نداشتم با این وجود دوره لیسانس را به جای چهار سال سه ساله خواندم. روز امتحانی که با پیاژه داشتم سر جلسه از شدت گرسنگی در حال از هوش رفتن بودم. امتحان شش ساعت طول می کشید و من دو روز بود که چیزی نخورده بودم.

خانه من درست نقطه مقابل دانشگاه آن سوی دریاچه ژنو بود . صبح پول نداشتم با قایق از رودخانه رد شوم برای همین از 5 صبح پیاده راه افتاده بودم تا به موقع به امتحان برسم.  دو ساعتی که از امتحان گذشت دیدم در حال از هوش رفتن هستم و ممکن است فرصت موفقیت را از دست بدهم. در این شرایط سخت ،به دلیل طولانی بودن امتحان اندکی استراحت دادند. وسیله پذیرایی آوردند اما من پولی برای خرید نداشتم. مغزم قفل کرده بود. دوستی یونانی داشتم. پرسید: چرا چیزی برنداشتی؟ غرورم اجازه نداد بگویم پول ندارم؛ گفتم میل ندارم.
دوستم نگاهی به من کرد و گفت: بی خود! چند ساعته داری فکر می کنی باید چیزی بخوری. و خودش برایم یک کیک و قهوه خرید و مرا نجات داد.  من آن امتحان را با نمره خوبی قبول شدم.
بعد از اتمام تحصیلاتم پیاژه که از پشتکار من خوشش آمده بود پیشنهاد داد که زیر نظر مراکز تحقیقاتی او کار کنم.
او می گفت : ما تو را برای ایران نساختیم .نرو!
اما من گفتم شما امثال من زیاد دارید ولی مملکت من ندارد و من باید برگردم .
بعد از آن هر سال به دیدنش می رفتم و او می گفت : اگر پشیمان شدی برگرد. ولی من هرگز پشیمان نشدم.
یادش گرامی🌹🌹


این متن هم بنظرم جالب بود 👇
‏آدمها فقط برونگرا یا درونگرا نیستند
اغلب تحقیقات روانشناسی، بر روی دو خصلت بشری متمرکز بوده است « برون گرا بودن» که به طور خودکار، آدم ها را شادتر نگه می دارد و « درونگراها» که سودایی و عصبی و غمگین می توانند باشد. اما این اواخر تحقیقات نشان داده است انسان ها از خصوصیات متنوع تری برخوردار هستند نظیر:

🔹ذوق زده ها
این نوع افراد همیشه خندان هستند و همه می فهمند که حال شان خوب است. دوستیابی برای شان راحت است. خونگرم هستند و در هر شرایطی، دلیلی می یابند که از زندگی لذت ببرند.
🔹با پرنسیپ ها
آدم هایی که از تصمیم و تلاش شان کوتاه نمی آیند. احساس خوبی نسبت به خودشان دارند. خیلی سریع، حال شان گرفته نمی شود. کم طاقتی نشان نمی دهند و مشکلات آنها را دلسرد نمی سازد.
🔹مهربانان
توجه به مشکلات سایر افراد خصلتی است که باعث سلامت و شادابی خواهد شد. مهربان بودن افراد را از نفرت، کینه و احساسات منفی دور می سازد. 
 🔹کنجکاوها
افرادی که به مسائل پیچیده علاقه نشان می دهند. ذهن شان در درون کتاب ها مدام به دنبال معانی و مفاهیم است. افرادی که یادگیری شان سریع است. کنجکاوی، آنها را دلباز و همه جانبه نگر ساخته است.  اطلاعات و تشخیص شان با واقعیت منطبق تر است. تخمین شان از آینده، دور از واقعیت نیست…
🔹سخت کوش ها
کار را به پایان می رسانند. مدام به سمت برنامه ریزی و هدفمند بودن می روند. آنها در حین انجام یک کار یا مسئولیت، حواس شان پرت نمی شود. به شدت مخالف تلف شدن وقت شان هستند.


ممنون حضور همگیتون♥️
...
سلامٌ علی الحسین
چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم

🔸 بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغرامام حسین علیه السلام باشد؟!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد علیه السلام!

🔸 هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهیدآیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.

آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!⁦

🔸 آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!

🔸 علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد علیه السلام ، در تیپ امام سجاد علیه السلام شهید شد

شهید_علی_اصغر_اتحادی




🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤

آدم وقتی تمامیت قلبش رو با خدا و امام حسین-علیه‌السلام- تعلق بده، پرده‌های حجاب ازش کنار میرن، و این ربطی به اینکه چنتا مکه رفتی یا در سال چند بار میری مشهد یا کربلا نداره.
ملا آقای زنجانی تو سفری به کربلا، رسید به منطقه‌ای و توقف کرد، چوپان دهاتی بهشون نزدیک میشه و میپرسه
-کجا میری؟
ایشون میگن +کربلا!
- میری برای چی؟
+ میرم یه سلامی به امام حسین بدم برگردم.
- سلام میدی جوابم میگیری؟
+نه، مگه شما سلام میدی جوابم میگیری؟
- من اگه جواب نگیرم سلام نمیدم!
ملا اقای زنجانی گفتن اگه راست میگی یه سلامی بده ببینیم. چوپان مودبانه رو به سمت کربلا می ایسته دست به سینه میذاره و میگه صلی الله علیک یا اباعبدالله و اشکش جاری میشه
ازینجا ببعد ملا اقای زنجانی روایت میکنن و میگن خدارو شاهد میگیرم از تمام ملکوت پاسخ سلامش اومد که علیک السلام...


السّلامُ عَلیکَ أیُّها الذبیح العَطشان🖤
تعزیه هاتون قبول.. التماس دعا..


حلواها هم حلوای شیره با شکلات هستن
دستورش تو ستون دستور پختام هست..
ممنون حضور همگیتون..
...
حلوای نخودچی
سَـــــلویٰ
۶۶

حلوای نخودچی

۲ ماه پیش
بنقل از مرحوم حاج شيخ مهدى مازندرانى

در مازندران ما يك نفر به نام ملا عباس چاوش بود، اين هر سال يك پرچم مى گرفت روى دوشش و مى رفت طرف كربلا، يك عده از مردم هم دنبال اين پرچم چاوشيش مى رفتند.
مى گويد: يك سال تصميم گرفت كربلا نرود چون يك گرفتارى برايش پيش آمده بود، سى و دو نفر از اين جوانهاى اطراف ده ‍ آمدند و گفتند: ملاعباس بيا برويم كربلا؟ گفت : من امسال يك گرفتارى دارم كه نمى توانم بيايم.گرفتاريش را بر طرف كردند.
ملاعباس چاوش، پرچم را برداشت و براه افتاد، جمعيتى از مردم از اين ده و آن شهر جمع شدند و شهر به شهر آمدند تا رسيدند نزديكى هاى كربلا، منزلگاه منزل كردند دورهم نشتند، سر شب يك وقت ملاعباس گفت رفقا امشب چه شبى است ؟!
گفتند: امشب شب جمعه است . گفت : رفقا آن چراغها را مى بينيد؟
گفتند: آرى . گفت : آنها چراغهاى گلدسته هاى حرم امام حسين علیه السلام است يك منزل بيشتر نمانده ، مى دانم خسته و مانده وناراحتيد، امّا بياييد چون شب جمعه است اين منزل ديگر را هم برويم ، شب جمعه يك زيارتى از امام حسين علیه السلام بكنيم .
گفتند: باشد مى رويم همه راه افتادند ..رفتند تا به منزلگاه دیگر رسیدند. ملاعباس گفت : رفقا اثاثها را رها كنيد بايد تا صبح نشده برويم حرم آقا امام حسين علیه السلام .
همه آمدند توى صحن امام حسين (ع) كه جوانها گفتند: ملاعباس آن شبهاى جمعه اى كه ما مازندران بوديم توى ده مان مى آمديم دورت جمع مى شديم تو يك نوحه مى خواندى . ما براى امام حسين علیه السلام سينه مى زديم ، حالا شب جمعه آمديم كربلا توى صحن و حرمش .
گفت : چَشم . امشب هم برايتان نوحه مى خوانم .
ملاعباس مى گويد: من با خودم گفتم مى رويم توى حرم آقا امام حسين علیه السلام و زيارت مى خوانم برايشان . بعد مى رويم بالاى سر امام حسين علیه السلام اين دفترچه نوحه ام را در مى آورم لايش را باز مى كنم هر نوحه اى آمد همان نوحه را مى خوانم . گفت :
آمدم بالاى سر امام حسين علیه السلام دفترچه را در آوردم لاى دفتر را باز كردم ديدم سرصفحه نوحه على اكبر علیه السلام آمد. فهميدم اين اشاره خود ابى عبداللّه علیه السلام است : گفت : نوحه على اكبر خواند.بعد گفت برويم استراحت كنيم همه را برداشت آمد توى سرى . همه خسته ومانده افتاديم ، خوابمان برد.
ملاعباس مى گويد: تا خوابم برد، در عالم خواب يكوقت ديدم يك كسى در سرى را مى زند. مى گويد: من بلند شدم آمدم ببينم كيست ؟ ديدم يك غلام سياهى است . به من سلام كرد گفت : ملاعباس ‍ چاوش شمائيد؟! گفتم : بله . گفت : آقا فرمودند به رفقا بگوئيد مهيا بشويد ما مى خواهيم به ديدن شما بيائيم . گفتم . آقا كيه ؟!
گفت : آقا كيه ؟! آقا همانى است كه اين همه راه به عشق و علاقه او آمدى . گفتم آقا حسين علیه السلام را مى گوئى ؟!
گفت : آرى .
گفتم : امام حسين علیه السلام مى خواهد بيايد اينجا؟! گفت : آرى .
گفتم : كجاست ما مى رويم براى پا بوسيش . گفت : نه آقا فرموده مى آيم .
ملا عباس مى گويد: آمدم تو عالم خواب رفقا را خبر كردم و همه مؤ دّب نشستيم
آقایی نورانی آمد يك يك احوال ما را پرسيد، يكوقت فرمود: ملاعباس ؟!
گفتم : بله آقا جان . فرمود: مى دانى چرا من امشب اينجا آمدم ؟! گفتم : نه آقا جان . فرمود من سه تا كار داشتم گفتم : چيه آقا جانم ؟

فرمود: اولا بدان هر كس زائر ما باشد به ديدنش ‍ مى رويم
ملاعباس كار دوم اين است كه شبهاى جمعه وقتى مازندران هستى و جلسه داريد دورهم مى نشينيد يك پىرمردى دَمِ در مى نشيند و كفش ها را درست مى كند سلام حسين را به او برسان
وسوم اینکه اگر رفقايت را شب جمع حرم آوردى و خواستى نوحه بخوانى ديگر نوحه على اكبر نخوان گفتم :
چرا نخوانم ، مگر بد خواندم ، غلط خواندم ؟! فرمود: نه ..
گفتم : چرا نخوانم ؟!
صدا زد: ملا عباس مگر نمى دانى شبهاى جمعه مادرم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها كربلا مى آيد.

📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده


🖤ألسلامُ عَلَی الحُسَین
بِقدرِ شَوقِنا،حَنینِنا و حُبِّنا!

سلام بر حسین به اندازه شوقمان و دلتنگیمان و علاقه امان

ممنونم از حضور قشنگتون
تعزیه هاتون قبول
...
مربای آلبالو وسوال
سَـــــلویٰ
۱۲۸
با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:
ممنون آقا،واقعا که رانندگی شما عالی است.
راننده با تعجب گفت:جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!
دوستم گفت:نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است.

شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!
با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت .
رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود،مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان،فروشندگان ، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.

به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.
من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.

اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام .

گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت . اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد .

در ادامه مسیر ، از ساختمان نیمه تمامی گذشتیم که در جلو ساختمان ،5 کارگر مشغول خوردن صبحانه بودند .
دوستم ایستاد و گفت: شما کار فوق العاده ای انجام داده اید،شغل سخت و خطرناکی دارید . این ساختمان کی تمام میشود؟!
یکی از کارگران با اکراه گفت :دوماه دیگر .
دوستم گفت : واقعا ساختمان زیبایی است . باید به کارتان افتخار کنید.

از کارگران فاصله گرفتیم دوستم گفت : وقتی کارگران حرف های مرا هضم کنند ، احساس خوبی به انها دست خواهد داد و از خوشحالی انها بخشی از شهر به نحوی بهره مند میشود . هرگز این کار را دست کم نمیگیرم و مایوس نمیشوم .

خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.

حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛

واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.
بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم.



🌱وسوال👇

برا یه خانمیکه تا حالا به پوست صورتش زیاد اهمیت نداده والان میخواد جلوی پیری زود رس رو بگیره راهکار پیشنهادی شما چیه ..(راهکار آسان وسرییع(یعنی تو روز زیاد وقت نگیره 😉)
یا
اگه بخواد فقط یه کرم..یا فقط یه محصول..یا فقط یه آبرسان خوب بخره که قر وفر نداشته باشه..پیشنهاد شما چی هست؟؟؟

خیلی تابلوه که اصلا منظورم خودم نبودم😂🥴

راستی یدنیا ممنون که اینجایین ❤️

اینکه چرا همه ی پستام ساده واز یه زاویه ی خاص هستند باید بگم که گاهااا اصلا شرایط عکاسی ندارم..اما به عشق عزیزانیکه با محبت تو پیجم هستند ومن به بودن کنارشون وکنارتون دلخوشم سریع یه عکسی میگیرم وتمام ..
وچقدر هم گاهنهای من زیادن😢
...
دلمه متفاوت
سَـــــلویٰ
۵۰

دلمه متفاوت

۱۰ تیر ۰۳
دكتر محمد صفدري متخصص و جراح مغز و اعصاب و فلوشيپ فوق تخصصي نروتروماي مغز و اعصاب و ستون فقرات در كنگره
(سلامت و فرهيختگان سالمند) بيان نمود:

مغز انسان در ۶۰-۸۰ سالگی بیشترین کارایی خود را دارد. متأسفانه، افراد مسن، غالباً افرادی با توانایی های فکری رو به افول تلقی می شوند درحالی که مطالعات و پژوهش‌های اخیر، خلاف این را نشان میدهد. اما چرا این چنین است؟

تحقیقات علمی ثابت کرده است که مشکل اصلی، خود افراد مسن هستند‌. زیرا آن ها در زمان بازنشستگی تمام روز خود را با تلویزیون سر می کنند(ضروری است بدانیم که تلویزیون ضریب هوشی را کاهش داده و برعکس، رادیو آن را تقویت می کند) و بعد از سن و سالی، به خود،
بی توجه می شوند.

بسیاری از سالمندان، از بیماری های جسمی زیادی در رنجند و مصرف داروهای متعدد، آن ها را مسموم کرده و تمایل به انجام کارهای خارج از روال را نیز در آن ها از بین می‌برد. برخی از دانشمندان استدلال می کنند که مغز یک فرد مسن، از انعطاف پذیری بسیار بیشتری نسبت به آن چه تصور میشود، برخوردار است. در این سن نیمکره های معز تعادل بیشتری دارند و فرد قادر است هم زمان از هر دو نیمکره خود، استفاده کند.

همگام سازی نیمکره ها "خلاقیت" را افزایش داده و امکان می دهد مشکلات بسیار پیچیده ای را حل کنید. به همین دلیل، در میان افراد بالای 60 سال می توان شخصیت های زیادی را پیدا کرد که اخیراً، کار خود را به عنوان افراد خلاق و نوآور آغاز کرده اند. مطمئناً مغز آن ها همانند جوانی سریع نیست، اما "تواناتر" ست! به همین دلیل است که با افزایش سن می توانید تصمیمات خوبی اتخاذ کرده و از احساسات منفی تاثیر کمتری بگیرید.

اوج فعالیت مغزی در حدود 70 سالگی است، زمانی که مغز با "ظرفیت کامل" و شادابی تمام و قدرت مطلق و بهینه، شروع به کار می کند. با گذشت زمان، مقدار "میلین" در مغز افزایش می یابد، ماده ای که به عبور سیگنال بین نورون ها کمک می کند و دقیقاً در 60-80 سالگی است که بدن حداکثرِ مقدار این ماده را، تولید می کند.

مغز یک فرد مسن مسیر صرفه جویی در انرژی را یافته است؛ او از انتخاب راه حل های فرعی اجتناب کرده و فقط "بهترین" راه حل ها را برای حل یک مساله برمی گزیند . باید بدانید که:

1- با افزایش سن نورون های مغزی شما نمی میرند. بلکه اگر کار ذهنی انجام ندهید، ارتباطات ما بین نرون ها کم و شیارهای مربوط به آن ها محو می شود. (شیارهای مغزی، الگوهایی هستند که رفتار شما را تشکیل می‌دهند. هرگاه رفتاری ترک شود شیار مربوط به آن، کم عمق تر و کمتر می شود تا حدی که محو می گردد.)

2- اختلال حواس، ضعف حافظه و حواس پرتی، به دلیل تمرکز بیش از حد بر اخبار یا اطلاعات بد، ظاهر می شود. بنابراین بکوشید که هرگز بر روی مزخرفات، تمرکز نکنید. خبرهای بد، همیشه وجود دارند اما تمرکز حداکثری شما باید بر رخدادهای نوید بخش و خبرهای خوب معطوف شود. (پیدا کردن خبرهای خوب و تمرکز بر آن ها، یک امر کاملا ارادی است، پس هوشیارانه زندگی کنیم)

3- از سن 60 سالگی، انسان از هر دو نیمکره استفاده می کند و سیطره نیمکره غالب از میان می رود. بکوشید که درین سن عادات خود را عوض کنید، با دست مخالف بنویسید، فعالیت های هنری را آغاز کنید، به طور حرفه ای درگیر فعالیت های ورزشی شوید، زبان یا موسیقی بیاموزید و حتی رویاهای زندگی خود را از سر بگیرید.

4- با یک زندگی سالم، پر از فعالیت های ذهنی، توانایی های فکری شما نه تنها کاهش نمی یابد، بلکه پیوسته رشد می کند. این مهارت ها تازه در 80 سالگی و گاهی در 90سالگی، به اوج می رسند.

5- اگر ضعف هایی چون بینایی، شنوایی، حرکت، لامسه، بویایی و... شما را مضطرب کرده و توانایی های تان را تحت تاثیر قرارداده، به جای افسردگی و استیصال، هرچه سریع تر به داد خود برسید و بدانید که این نقایص همگی به لطف علم جبران پذیرند (هرگز از کاربرد عینک، سمعک، عصا، ولیچر و... ) نهراسید. بدانید تنها چیزی که از دست رفتن آن جبران ناپذیرست، قوای فکری و مهارت های ذهنی شماست، پس سریعا خود را دریابید و این گونه مهارت ها را تقویت کنید.

6- از انجام تمرینات ذهنی مداوم و " به ویژه چهارعمل اصلی" غافل نشوید، این تمرینات، سهم بسزایی در پویایی ذهنی و جوان نگهداشتن مغز شما دارند.

شما تا رسیدن به سن شکوفایی ذهنی
(90 سالگی) هنوز راه درازی در پیش دارید....

سلام وممنون از حضور قشنگتون..❤️
حواسم به هنرمندیای همتون هست ولی فرصت کامنت ندارم متاسفانه..
وقت کنم حتما جواب کامنتای پرمهرتونو خواهم داد انشاءالله

دلمه متفاوت
https://sarashpazpapion.com/recipe/d72e11ec7befbc40f4d413ead428d3eb

تفاوت دلمه هم اینجاست👆
...
غدیر مبارک
سَـــــلویٰ
۶۴

غدیر مبارک

۵ تیر ۰۳
💎 *از کتاب الغدیر چه می دانید* ؟؟؟
*⁉ آیا می دانستید مجموعه ی عظیم الغدیر دفاع از مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافاصله ایشان است!

*⁉ آیا می دانستید مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همگی از منابع کُتب علمای اهل تسنن است!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق می کرد!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب از (باء بسم الله تا تای تمت) آن را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است!*

*⁉ آیا می دانستید وقتی فقط یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند!*

*⁉ آیا می دانستید مجموعه بی نظیر الغدیر ۲۰ جلد است، که تا کنون ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. مرحوم علامه امینی فرمودند: حرف‌های اصلی خودم را در آن ۹ جلد زده‌ام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. و اگر انتشار این کتاب کامل ‌شود دنیا را تکان میدهد!*

*⁉ آیا می دانستید مطالب الغدیر به مذاق بسیاری خوشایند نیست اما از آنجایی که با اتکاء به منابع و مآخذ مُتقَن نوشته شده، تا کنون ظرف این مدت (حدود شصت سال) از چاپ این کتاب گذشته، کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردّی بر کتاب الغدیر و یا نقدی بر صفحه ای از الغدیر بنگارد!*

*⁉ آیا می‌دانستید امرا و وزرا و شخصیت های سیاسی هم برای کتاب الغدیر تقریظ نوشته‌اند. ملوک و بزرگان فقهاء و محدثین و بزرگان مولفین و شعرا اهل تسنن هم توجه می‌کنند و تقریظ می‌نویسند. تا چه رسد به بزرگان شیعه!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی با کتاب شریف الغدیر خود، راه هر گونه انکار یا توجیه کسانی که در فکر مخالفت با خطبه غدیر و اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام هستند با مستندات و کتب اهل تسنن بسته است و این کتاب حجت را بر همه تمام کرده که به هیچ وجه نمی توان به خطبه ی نورانی غدیر شک نمود!*

*✅ مرحوم علامه امینی در کتاب بی‌نظیر الغدیر؛ روایت غدیر را از (۱۱۰) صحابه پیامبر اکرم "صلی الله علیه وآله وسلم" و (۸۴) نفر از تابعین، و (۳۶۰) راوی حدیث، از کتب اهل سنت، از قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری قمری معرفی کرده است!*

✅ علامه امینی فرمودند: *«روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام مخاصمه خواهم کرد! همانطور که آن ها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند وگرنه می خواستم معارف امیرالمومنین علیه السلام را گسترش بدهم، این ها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم.»*

✅ علامه امینی رحمت الله علیه شخصیتی است که یک تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام نموده و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی پرده ها را کنار زد و حقایق را از لابه لای زوایای تاریک تاریخ بیرون کشید و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام را برای جهانیان اثبات نمود‌.

*🌸مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه🌸*
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

♡••
روزے ‌ڪہ‌ سرشتنــد بھ عالَم گِل مـا را
دادند همان لحظھ بھ حِیـــدر دلِ مـا را..

‌‎‌‌‌‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌
...