سَـــــلویٰ
سَـــــلویٰ
شربت گل سرخ
سَـــــلویٰ
۵۵

شربت گل سرخ

۳ روز پیش
پرفسور  پری رخ دادستان

تنها روانشناس ایرانی بود که از ژان پیاژه  "پدر روانشناسی شناختی"   مدرک گرفت. بسیاری او را مادر روانشناسی ایران می‌نامند.
وی در  22 آبان 1389  به علت سرطان درگذشت .

از بخشی از دفتر خاطرات ایشان :

در دو سالی که در سوئیس درس می خواندم نود درصد غذای من نان و پنیر بود.سوئیس کشور گرانی بود. رساله ام با پیاژه بود و او روش و سخت گیریهای خاص خودش را داشت.
وسع مالی نداشتم با این وجود دوره لیسانس را به جای چهار سال سه ساله خواندم. روز امتحانی که با پیاژه داشتم سر جلسه از شدت گرسنگی در حال از هوش رفتن بودم. امتحان شش ساعت طول می کشید و من دو روز بود که چیزی نخورده بودم.

خانه من درست نقطه مقابل دانشگاه آن سوی دریاچه ژنو بود . صبح پول نداشتم با قایق از رودخانه رد شوم برای همین از 5 صبح پیاده راه افتاده بودم تا به موقع به امتحان برسم.  دو ساعتی که از امتحان گذشت دیدم در حال از هوش رفتن هستم و ممکن است فرصت موفقیت را از دست بدهم. در این شرایط سخت ،به دلیل طولانی بودن امتحان اندکی استراحت دادند. وسیله پذیرایی آوردند اما من پولی برای خرید نداشتم. مغزم قفل کرده بود. دوستی یونانی داشتم. پرسید: چرا چیزی برنداشتی؟ غرورم اجازه نداد بگویم پول ندارم؛ گفتم میل ندارم.
دوستم نگاهی به من کرد و گفت: بی خود! چند ساعته داری فکر می کنی باید چیزی بخوری. و خودش برایم یک کیک و قهوه خرید و مرا نجات داد.  من آن امتحان را با نمره خوبی قبول شدم.
بعد از اتمام تحصیلاتم پیاژه که از پشتکار من خوشش آمده بود پیشنهاد داد که زیر نظر مراکز تحقیقاتی او کار کنم.
او می گفت : ما تو را برای ایران نساختیم .نرو!
اما من گفتم شما امثال من زیاد دارید ولی مملکت من ندارد و من باید برگردم .
بعد از آن هر سال به دیدنش می رفتم و او می گفت : اگر پشیمان شدی برگرد. ولی من هرگز پشیمان نشدم.
یادش گرامی🌹🌹


این متن هم بنظرم جالب بود 👇
‏آدمها فقط برونگرا یا درونگرا نیستند
اغلب تحقیقات روانشناسی، بر روی دو خصلت بشری متمرکز بوده است « برون گرا بودن» که به طور خودکار، آدم ها را شادتر نگه می دارد و « درونگراها» که سودایی و عصبی و غمگین می توانند باشد. اما این اواخر تحقیقات نشان داده است انسان ها از خصوصیات متنوع تری برخوردار هستند نظیر:

🔹ذوق زده ها
این نوع افراد همیشه خندان هستند و همه می فهمند که حال شان خوب است. دوستیابی برای شان راحت است. خونگرم هستند و در هر شرایطی، دلیلی می یابند که از زندگی لذت ببرند.
🔹با پرنسیپ ها
آدم هایی که از تصمیم و تلاش شان کوتاه نمی آیند. احساس خوبی نسبت به خودشان دارند. خیلی سریع، حال شان گرفته نمی شود. کم طاقتی نشان نمی دهند و مشکلات آنها را دلسرد نمی سازد.
🔹مهربانان
توجه به مشکلات سایر افراد خصلتی است که باعث سلامت و شادابی خواهد شد. مهربان بودن افراد را از نفرت، کینه و احساسات منفی دور می سازد. 
 🔹کنجکاوها
افرادی که به مسائل پیچیده علاقه نشان می دهند. ذهن شان در درون کتاب ها مدام به دنبال معانی و مفاهیم است. افرادی که یادگیری شان سریع است. کنجکاوی، آنها را دلباز و همه جانبه نگر ساخته است.  اطلاعات و تشخیص شان با واقعیت منطبق تر است. تخمین شان از آینده، دور از واقعیت نیست…
🔹سخت کوش ها
کار را به پایان می رسانند. مدام به سمت برنامه ریزی و هدفمند بودن می روند. آنها در حین انجام یک کار یا مسئولیت، حواس شان پرت نمی شود. به شدت مخالف تلف شدن وقت شان هستند.


ممنون حضور همگیتون♥️
...
سلامٌ علی الحسین
سَـــــلویٰ
۶۹
چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم

🔸 بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغرامام حسین علیه السلام باشد؟!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد علیه السلام!

🔸 هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهیدآیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.

آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!⁦

🔸 آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!

🔸 علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد علیه السلام ، در تیپ امام سجاد علیه السلام شهید شد

شهید_علی_اصغر_اتحادی




🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤🌱🖤🖤🖤

آدم وقتی تمامیت قلبش رو با خدا و امام حسین-علیه‌السلام- تعلق بده، پرده‌های حجاب ازش کنار میرن، و این ربطی به اینکه چنتا مکه رفتی یا در سال چند بار میری مشهد یا کربلا نداره.
ملا آقای زنجانی تو سفری به کربلا، رسید به منطقه‌ای و توقف کرد، چوپان دهاتی بهشون نزدیک میشه و میپرسه
-کجا میری؟
ایشون میگن +کربلا!
- میری برای چی؟
+ میرم یه سلامی به امام حسین بدم برگردم.
- سلام میدی جوابم میگیری؟
+نه، مگه شما سلام میدی جوابم میگیری؟
- من اگه جواب نگیرم سلام نمیدم!
ملا اقای زنجانی گفتن اگه راست میگی یه سلامی بده ببینیم. چوپان مودبانه رو به سمت کربلا می ایسته دست به سینه میذاره و میگه صلی الله علیک یا اباعبدالله و اشکش جاری میشه
ازینجا ببعد ملا اقای زنجانی روایت میکنن و میگن خدارو شاهد میگیرم از تمام ملکوت پاسخ سلامش اومد که علیک السلام...


السّلامُ عَلیکَ أیُّها الذبیح العَطشان🖤
تعزیه هاتون قبول.. التماس دعا..


حلواها هم حلوای شیره با شکلات هستن
دستورش تو ستون دستور پختام هست..
ممنون حضور همگیتون..
...
حلوای نخودچی
سَـــــلویٰ
۶۶

حلوای نخودچی

۲ هفته پیش
بنقل از مرحوم حاج شيخ مهدى مازندرانى

در مازندران ما يك نفر به نام ملا عباس چاوش بود، اين هر سال يك پرچم مى گرفت روى دوشش و مى رفت طرف كربلا، يك عده از مردم هم دنبال اين پرچم چاوشيش مى رفتند.
مى گويد: يك سال تصميم گرفت كربلا نرود چون يك گرفتارى برايش پيش آمده بود، سى و دو نفر از اين جوانهاى اطراف ده ‍ آمدند و گفتند: ملاعباس بيا برويم كربلا؟ گفت : من امسال يك گرفتارى دارم كه نمى توانم بيايم.گرفتاريش را بر طرف كردند.
ملاعباس چاوش، پرچم را برداشت و براه افتاد، جمعيتى از مردم از اين ده و آن شهر جمع شدند و شهر به شهر آمدند تا رسيدند نزديكى هاى كربلا، منزلگاه منزل كردند دورهم نشتند، سر شب يك وقت ملاعباس گفت رفقا امشب چه شبى است ؟!
گفتند: امشب شب جمعه است . گفت : رفقا آن چراغها را مى بينيد؟
گفتند: آرى . گفت : آنها چراغهاى گلدسته هاى حرم امام حسين علیه السلام است يك منزل بيشتر نمانده ، مى دانم خسته و مانده وناراحتيد، امّا بياييد چون شب جمعه است اين منزل ديگر را هم برويم ، شب جمعه يك زيارتى از امام حسين علیه السلام بكنيم .
گفتند: باشد مى رويم همه راه افتادند ..رفتند تا به منزلگاه دیگر رسیدند. ملاعباس گفت : رفقا اثاثها را رها كنيد بايد تا صبح نشده برويم حرم آقا امام حسين علیه السلام .
همه آمدند توى صحن امام حسين (ع) كه جوانها گفتند: ملاعباس آن شبهاى جمعه اى كه ما مازندران بوديم توى ده مان مى آمديم دورت جمع مى شديم تو يك نوحه مى خواندى . ما براى امام حسين علیه السلام سينه مى زديم ، حالا شب جمعه آمديم كربلا توى صحن و حرمش .
گفت : چَشم . امشب هم برايتان نوحه مى خوانم .
ملاعباس مى گويد: من با خودم گفتم مى رويم توى حرم آقا امام حسين علیه السلام و زيارت مى خوانم برايشان . بعد مى رويم بالاى سر امام حسين علیه السلام اين دفترچه نوحه ام را در مى آورم لايش را باز مى كنم هر نوحه اى آمد همان نوحه را مى خوانم . گفت :
آمدم بالاى سر امام حسين علیه السلام دفترچه را در آوردم لاى دفتر را باز كردم ديدم سرصفحه نوحه على اكبر علیه السلام آمد. فهميدم اين اشاره خود ابى عبداللّه علیه السلام است : گفت : نوحه على اكبر خواند.بعد گفت برويم استراحت كنيم همه را برداشت آمد توى سرى . همه خسته ومانده افتاديم ، خوابمان برد.
ملاعباس مى گويد: تا خوابم برد، در عالم خواب يكوقت ديدم يك كسى در سرى را مى زند. مى گويد: من بلند شدم آمدم ببينم كيست ؟ ديدم يك غلام سياهى است . به من سلام كرد گفت : ملاعباس ‍ چاوش شمائيد؟! گفتم : بله . گفت : آقا فرمودند به رفقا بگوئيد مهيا بشويد ما مى خواهيم به ديدن شما بيائيم . گفتم . آقا كيه ؟!
گفت : آقا كيه ؟! آقا همانى است كه اين همه راه به عشق و علاقه او آمدى . گفتم آقا حسين علیه السلام را مى گوئى ؟!
گفت : آرى .
گفتم : امام حسين علیه السلام مى خواهد بيايد اينجا؟! گفت : آرى .
گفتم : كجاست ما مى رويم براى پا بوسيش . گفت : نه آقا فرموده مى آيم .
ملا عباس مى گويد: آمدم تو عالم خواب رفقا را خبر كردم و همه مؤ دّب نشستيم
آقایی نورانی آمد يك يك احوال ما را پرسيد، يكوقت فرمود: ملاعباس ؟!
گفتم : بله آقا جان . فرمود: مى دانى چرا من امشب اينجا آمدم ؟! گفتم : نه آقا جان . فرمود من سه تا كار داشتم گفتم : چيه آقا جانم ؟

فرمود: اولا بدان هر كس زائر ما باشد به ديدنش ‍ مى رويم
ملاعباس كار دوم اين است كه شبهاى جمعه وقتى مازندران هستى و جلسه داريد دورهم مى نشينيد يك پىرمردى دَمِ در مى نشيند و كفش ها را درست مى كند سلام حسين را به او برسان
وسوم اینکه اگر رفقايت را شب جمع حرم آوردى و خواستى نوحه بخوانى ديگر نوحه على اكبر نخوان گفتم :
چرا نخوانم ، مگر بد خواندم ، غلط خواندم ؟! فرمود: نه ..
گفتم : چرا نخوانم ؟!
صدا زد: ملا عباس مگر نمى دانى شبهاى جمعه مادرم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها كربلا مى آيد.

📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده


🖤ألسلامُ عَلَی الحُسَین
بِقدرِ شَوقِنا،حَنینِنا و حُبِّنا!

سلام بر حسین به اندازه شوقمان و دلتنگیمان و علاقه امان

ممنونم از حضور قشنگتون
تعزیه هاتون قبول
...
مربای آلبالو وسوال
سَـــــلویٰ
۱۲۴
با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:
ممنون آقا،واقعا که رانندگی شما عالی است.
راننده با تعجب گفت:جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!
دوستم گفت:نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است.

شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!
با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت .
رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود،مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان،فروشندگان ، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.

به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.
من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.

اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام .

گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت . اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد .

در ادامه مسیر ، از ساختمان نیمه تمامی گذشتیم که در جلو ساختمان ،5 کارگر مشغول خوردن صبحانه بودند .
دوستم ایستاد و گفت: شما کار فوق العاده ای انجام داده اید،شغل سخت و خطرناکی دارید . این ساختمان کی تمام میشود؟!
یکی از کارگران با اکراه گفت :دوماه دیگر .
دوستم گفت : واقعا ساختمان زیبایی است . باید به کارتان افتخار کنید.

از کارگران فاصله گرفتیم دوستم گفت : وقتی کارگران حرف های مرا هضم کنند ، احساس خوبی به انها دست خواهد داد و از خوشحالی انها بخشی از شهر به نحوی بهره مند میشود . هرگز این کار را دست کم نمیگیرم و مایوس نمیشوم .

خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.

حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛

واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.
بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم.



🌱وسوال👇

برا یه خانمیکه تا حالا به پوست صورتش زیاد اهمیت نداده والان میخواد جلوی پیری زود رس رو بگیره راهکار پیشنهادی شما چیه ..(راهکار آسان وسرییع(یعنی تو روز زیاد وقت نگیره 😉)
یا
اگه بخواد فقط یه کرم..یا فقط یه محصول..یا فقط یه آبرسان خوب بخره که قر وفر نداشته باشه..پیشنهاد شما چی هست؟؟؟

خیلی تابلوه که اصلا منظورم خودم نبودم😂🥴

راستی یدنیا ممنون که اینجایین ❤️

اینکه چرا همه ی پستام ساده واز یه زاویه ی خاص هستند باید بگم که گاهااا اصلا شرایط عکاسی ندارم..اما به عشق عزیزانیکه با محبت تو پیجم هستند ومن به بودن کنارشون وکنارتون دلخوشم سریع یه عکسی میگیرم وتمام ..
وچقدر هم گاهنهای من زیادن😢
...
دلمه متفاوت
سَـــــلویٰ
۵۰

دلمه متفاوت

۴ هفته پیش
دكتر محمد صفدري متخصص و جراح مغز و اعصاب و فلوشيپ فوق تخصصي نروتروماي مغز و اعصاب و ستون فقرات در كنگره
(سلامت و فرهيختگان سالمند) بيان نمود:

مغز انسان در ۶۰-۸۰ سالگی بیشترین کارایی خود را دارد. متأسفانه، افراد مسن، غالباً افرادی با توانایی های فکری رو به افول تلقی می شوند درحالی که مطالعات و پژوهش‌های اخیر، خلاف این را نشان میدهد. اما چرا این چنین است؟

تحقیقات علمی ثابت کرده است که مشکل اصلی، خود افراد مسن هستند‌. زیرا آن ها در زمان بازنشستگی تمام روز خود را با تلویزیون سر می کنند(ضروری است بدانیم که تلویزیون ضریب هوشی را کاهش داده و برعکس، رادیو آن را تقویت می کند) و بعد از سن و سالی، به خود،
بی توجه می شوند.

بسیاری از سالمندان، از بیماری های جسمی زیادی در رنجند و مصرف داروهای متعدد، آن ها را مسموم کرده و تمایل به انجام کارهای خارج از روال را نیز در آن ها از بین می‌برد. برخی از دانشمندان استدلال می کنند که مغز یک فرد مسن، از انعطاف پذیری بسیار بیشتری نسبت به آن چه تصور میشود، برخوردار است. در این سن نیمکره های معز تعادل بیشتری دارند و فرد قادر است هم زمان از هر دو نیمکره خود، استفاده کند.

همگام سازی نیمکره ها "خلاقیت" را افزایش داده و امکان می دهد مشکلات بسیار پیچیده ای را حل کنید. به همین دلیل، در میان افراد بالای 60 سال می توان شخصیت های زیادی را پیدا کرد که اخیراً، کار خود را به عنوان افراد خلاق و نوآور آغاز کرده اند. مطمئناً مغز آن ها همانند جوانی سریع نیست، اما "تواناتر" ست! به همین دلیل است که با افزایش سن می توانید تصمیمات خوبی اتخاذ کرده و از احساسات منفی تاثیر کمتری بگیرید.

اوج فعالیت مغزی در حدود 70 سالگی است، زمانی که مغز با "ظرفیت کامل" و شادابی تمام و قدرت مطلق و بهینه، شروع به کار می کند. با گذشت زمان، مقدار "میلین" در مغز افزایش می یابد، ماده ای که به عبور سیگنال بین نورون ها کمک می کند و دقیقاً در 60-80 سالگی است که بدن حداکثرِ مقدار این ماده را، تولید می کند.

مغز یک فرد مسن مسیر صرفه جویی در انرژی را یافته است؛ او از انتخاب راه حل های فرعی اجتناب کرده و فقط "بهترین" راه حل ها را برای حل یک مساله برمی گزیند . باید بدانید که:

1- با افزایش سن نورون های مغزی شما نمی میرند. بلکه اگر کار ذهنی انجام ندهید، ارتباطات ما بین نرون ها کم و شیارهای مربوط به آن ها محو می شود. (شیارهای مغزی، الگوهایی هستند که رفتار شما را تشکیل می‌دهند. هرگاه رفتاری ترک شود شیار مربوط به آن، کم عمق تر و کمتر می شود تا حدی که محو می گردد.)

2- اختلال حواس، ضعف حافظه و حواس پرتی، به دلیل تمرکز بیش از حد بر اخبار یا اطلاعات بد، ظاهر می شود. بنابراین بکوشید که هرگز بر روی مزخرفات، تمرکز نکنید. خبرهای بد، همیشه وجود دارند اما تمرکز حداکثری شما باید بر رخدادهای نوید بخش و خبرهای خوب معطوف شود. (پیدا کردن خبرهای خوب و تمرکز بر آن ها، یک امر کاملا ارادی است، پس هوشیارانه زندگی کنیم)

3- از سن 60 سالگی، انسان از هر دو نیمکره استفاده می کند و سیطره نیمکره غالب از میان می رود. بکوشید که درین سن عادات خود را عوض کنید، با دست مخالف بنویسید، فعالیت های هنری را آغاز کنید، به طور حرفه ای درگیر فعالیت های ورزشی شوید، زبان یا موسیقی بیاموزید و حتی رویاهای زندگی خود را از سر بگیرید.

4- با یک زندگی سالم، پر از فعالیت های ذهنی، توانایی های فکری شما نه تنها کاهش نمی یابد، بلکه پیوسته رشد می کند. این مهارت ها تازه در 80 سالگی و گاهی در 90سالگی، به اوج می رسند.

5- اگر ضعف هایی چون بینایی، شنوایی، حرکت، لامسه، بویایی و... شما را مضطرب کرده و توانایی های تان را تحت تاثیر قرارداده، به جای افسردگی و استیصال، هرچه سریع تر به داد خود برسید و بدانید که این نقایص همگی به لطف علم جبران پذیرند (هرگز از کاربرد عینک، سمعک، عصا، ولیچر و... ) نهراسید. بدانید تنها چیزی که از دست رفتن آن جبران ناپذیرست، قوای فکری و مهارت های ذهنی شماست، پس سریعا خود را دریابید و این گونه مهارت ها را تقویت کنید.

6- از انجام تمرینات ذهنی مداوم و " به ویژه چهارعمل اصلی" غافل نشوید، این تمرینات، سهم بسزایی در پویایی ذهنی و جوان نگهداشتن مغز شما دارند.

شما تا رسیدن به سن شکوفایی ذهنی
(90 سالگی) هنوز راه درازی در پیش دارید....

سلام وممنون از حضور قشنگتون..❤️
حواسم به هنرمندیای همتون هست ولی فرصت کامنت ندارم متاسفانه..
وقت کنم حتما جواب کامنتای پرمهرتونو خواهم داد انشاءالله

دلمه متفاوت
https://sarashpazpapion.com/recipe/d72e11ec7befbc40f4d413ead428d3eb

تفاوت دلمه هم اینجاست👆
...
غدیر مبارک
سَـــــلویٰ
۶۴

غدیر مبارک

۱ ماه پیش
💎 *از کتاب الغدیر چه می دانید* ؟؟؟
*⁉ آیا می دانستید مجموعه ی عظیم الغدیر دفاع از مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافاصله ایشان است!

*⁉ آیا می دانستید مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همگی از منابع کُتب علمای اهل تسنن است!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق می کرد!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب از (باء بسم الله تا تای تمت) آن را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است!*

*⁉ آیا می دانستید وقتی فقط یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند!*

*⁉ آیا می دانستید مجموعه بی نظیر الغدیر ۲۰ جلد است، که تا کنون ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. مرحوم علامه امینی فرمودند: حرف‌های اصلی خودم را در آن ۹ جلد زده‌ام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. و اگر انتشار این کتاب کامل ‌شود دنیا را تکان میدهد!*

*⁉ آیا می دانستید مطالب الغدیر به مذاق بسیاری خوشایند نیست اما از آنجایی که با اتکاء به منابع و مآخذ مُتقَن نوشته شده، تا کنون ظرف این مدت (حدود شصت سال) از چاپ این کتاب گذشته، کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردّی بر کتاب الغدیر و یا نقدی بر صفحه ای از الغدیر بنگارد!*

*⁉ آیا می‌دانستید امرا و وزرا و شخصیت های سیاسی هم برای کتاب الغدیر تقریظ نوشته‌اند. ملوک و بزرگان فقهاء و محدثین و بزرگان مولفین و شعرا اهل تسنن هم توجه می‌کنند و تقریظ می‌نویسند. تا چه رسد به بزرگان شیعه!*

*⁉ آیا می دانستید علامه امینی با کتاب شریف الغدیر خود، راه هر گونه انکار یا توجیه کسانی که در فکر مخالفت با خطبه غدیر و اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام هستند با مستندات و کتب اهل تسنن بسته است و این کتاب حجت را بر همه تمام کرده که به هیچ وجه نمی توان به خطبه ی نورانی غدیر شک نمود!*

*✅ مرحوم علامه امینی در کتاب بی‌نظیر الغدیر؛ روایت غدیر را از (۱۱۰) صحابه پیامبر اکرم "صلی الله علیه وآله وسلم" و (۸۴) نفر از تابعین، و (۳۶۰) راوی حدیث، از کتب اهل سنت، از قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری قمری معرفی کرده است!*

✅ علامه امینی فرمودند: *«روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام مخاصمه خواهم کرد! همانطور که آن ها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند وگرنه می خواستم معارف امیرالمومنین علیه السلام را گسترش بدهم، این ها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم.»*

✅ علامه امینی رحمت الله علیه شخصیتی است که یک تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام نموده و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی پرده ها را کنار زد و حقایق را از لابه لای زوایای تاریک تاریخ بیرون کشید و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام را برای جهانیان اثبات نمود‌.

*🌸مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه🌸*
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

♡••
روزے ‌ڪہ‌ سرشتنــد بھ عالَم گِل مـا را
دادند همان لحظھ بھ حِیـــدر دلِ مـا را..

‌‎‌‌‌‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌
...
کیک مرغ تابه ای وسوال

تجربیات ۲۷ ساله  یک پزشک. چقدر زیبا و باندازه یک کتاب چند صد صفحه ای آموزنده است

۲۷ سال است که با افتخار دیپلم گرفته ام. ۷ سال و کمی بیشتر دانشجوی پزشکی بوده ام و مابقی این سالها پزشک بوده ام  و بیمارستان و درمانگاه اگر نگویم خانه اول، خانه دومم بود و ریه هایم با اکسیژن بیمارستان و درمانگاه ها پر و خالی شد. ۲۷ سال است روپوش سفید پزشکی پوشیده ام و در بیمارستانها و درمانگاهها و مطبم نفس کشیده ام و حالا پس از ۲۷ سال فهمیده ام که:

دردسر ، سردرد می آورد؛ و درددل از دل درد مهمتر است!
فهمیدم عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق میکند!
بیماریها یا ارثی است یا حرصی!

فهمیدم هیچ متخصص قلبی، قلب شکسته را نمیتواند درمان کند و قلب سنگی و سخت را نمیشود پیوند زد و عمل کرد تا درمان شود.

فهمیدم جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست؛ دلت باید شاد باشد.

دلت اگر گرفت هیچ دکتری نیست که خوبش کند.

فهمیدم متخصصان چشم نمیتوانند آدمهای بدبین، ظاهربین، خودخواه و متکبر را درمان کنند.

فهمیدم تنفس مصنوعی، هوای تازه میخواهد نه چیز دیگری!

فهمیدم هیچ متخصص داخلی ای نمیتواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه میگذرد.

فهمیدم تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمیکند.

اگر قند در دلت آب شود دیابت نمیگیری، بلکه به آرامش میرسی.

متخصصهای گوش، شنواییِ تو را بهتر میکنند ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمیدهند.

فهمیدم سرطان یعنی به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود.

فهمیدم بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک میروند، بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی میکنند.

فهمیدم هیچ ارتوپدی نمیتواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند.

فهمیدم زخم زبان؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند و کینه توزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمیشود!

فهمیدم خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد!
فهمیدم خون دل خوردن، بیماری خونی نمی آورد و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهدشد.

فهمیدم، فهمیدم، فهمیدم و سرانجام فهمیدم،

که هیچ چیز نفهمیدم...
بياييد طبيب واقعی هم باشیم،
امروزمان درحال گذشتن است،
فردایمان را با گذشته مان شیرین کنیم.
ما به مهربانی هم محتاجیم...
دوست خوبم برایت خنده های از عمق وجودم تجویز میکنم... ساعتی یک قرص مهربانی.. روزی ۲قاشق شربت عشق ورزی،...


ممنون از حضورتون..
دستور این کیک مرغ تو دستور پختام‌هست..پیدا نکردین کامنت بگذارین..

و

سوال

شما کدوم سریال نمایش خانگی رو برا دیدن پیشنهاد میدید؟؟
بغیر از
آقازاده..
خاتون..
شهرزاد..
سقوط..
ملکه ی گدایان..
پوست شیر ..
همگناه..
...
مربا توت فرنگی
سَـــــلویٰ
۷۳

مربا توت فرنگی

۱ ماه پیش
می‌گویند روزی مولانا شمس تبریزی را به خانه‌اش دعوت کرد.
شمس به خانه‌ی جلال‌الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟

مولانا حیرت‌زده پرسید: مگر تو شرابخوار هستی؟!

شمس پاسخ داد: بلی.

مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!

شمس: حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.

مولانا: در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!

شمس: به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.

مولانا:  با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت!

شمس: پس خودت برو و شراب خریداری کن.

مولانا: در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله‌ی نصاری‌نشین بروم و شراب بخرم.؟!

شمس: اگر به من ارادت داری باید وسیله‌ی راحتی مرا هم فراهم کنی.
چون من شب‌ها بدون شراب نه می‌توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم، و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه‌ای به دوش می‌اندازد شیشه‌ای بزرگ زیر آن پنهان می‌کند و به سمت محله‌ی نصاری‌نشین راه می‌افتد.

تا قبل از ورود او به محله‌ی مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمی‌کرد، اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.

آنها دیدند که مولوی داخل میکده‌ای شد و شیشه‌ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن، از میکده خارج شد.

هنوز از محله‌ی مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در قفایش به راه افتادند، لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه‌روزه در آن به او اقتدا می‌کردند رسید.

در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: ای مردم شیخ جلال الدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می‌کنید به محله‌ی نصاری‌نشین رفته و شراب خریداری نموده است!

آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد!

مرد ادامه داد: این منافق که ادعای زُهد می‌کند و به او اقتدا می‌کنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می‌برد!

سپس بر صورت جلال الدین رومی آب دهان انداخت، و طوری بر سرش کوفت که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.

زمانی که مردم این صحنه را دیدند، و به‌ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند، یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده است، درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش برسانند.

در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: ای مردم بی‌حیا! شرم نمی‌کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید؟
این شیشه که می‌بینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می‌کند.

رقیب مولوی فریاد زد: این سرکه نیست بلکه شراب است.
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه‌ی مردم ازجمله آن رقیب، قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.

رقیب مولوی بر سر خود کوبید، و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست‌های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آن‌گاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مرا مجبور کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟!

شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می‌نازی جز یک سراب نیست!
تو فکر می‌کردی که احترامِ یک مشت عوام برای تو سرمایه‌ای‌ست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه‌ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می‌رساندند!

سرمایه‌ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت!
پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه ماند باقی

عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

*
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﻣﻦ”…ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ “ﺭﺍﻭﻱ” ﻣنم

ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ

ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، “ﻧﻰ “ﺣﺼﯿﺮﻯ” ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﺩﻝ”…”ﺩﻝ” ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ

ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ

“ﺩﻝ” ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ “ﺩﻟﺒﺮ” ﺷﻮﺩ.

واین است
*حکایت مولانا و میهمانش شمس تبریزی و سرودن شعر دنیا همه هیچ*

روزگار بر وفق مرادتون..ممنون حضور همتون ❤️
...
عدس پلو
سَـــــلویٰ
۱۰۶

عدس پلو

۲ ماه پیش
آیا می دانستید
✍🏻در كشور سوئيس اگر شخصي سه بار امتحان گواهينامه رانندگي رد شود، بايد يك جلسه به روانشناس مراجعه كند تا علت ان را بيابند

✍🏻عسل تنها ماده غذايي است كه از بدن دفع نمي شود.

✍🏻 افرادباهوش خودرا دست كم مي گيرند در صورتي كه افراد كند ذهن فكر مي كنند تيزهوشند.

✍🏻از آسمان سياره زحل، الماس مي بارد.

✍🏻مردان وقتی به سن بلوغ برسند نمی توانند جیغ بکشند.

✍🏻اگر بعد از 11 روز نخوابیدن خوابتان ببرد، خواهید مرد.

✍🏻براي مقابله با افسردگي موسيقي بهتر از همدردي است.

✍🏻تحقيقات نشان داده از هر ٥ دروغ ٤ دروغ بر ملا مي شود.

✍🏻زياد خوابيدن و زياد نشستن احتمال مرگ را ٤ برابر مي كند.

✍🏻جویدن آدامس هنگام خردکردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود.

✍🏻وزیر دفاع اسرائیل ایرانی و اصالتا اصفهانی است.

✍🏻بیشتر سر دردهای معمولی از کم نوشیدن اب است .

✍🏻ارزش مادی تمام عناصر بدن انسان کمتر از ۱۰۰۰ تومان است.

✍🏻مشاهده همه روزه فیلم ترسناک باعث لاغری می شود.

✍🏻بوسیدن از نظر بهداشتی سالم تر از دست دادن است.

✍🏻یک ظرف عسل تا 3000 سال سالم میماند و فاسد نمی شود.

✍🏻در دنیا حداقل شش نفر هم شکل شما وجود دارد .

✍🏻در چین چای را با نمک می خورند.

✍🏻یک ششم از سطح کل زمین به نام ملکه انگلستان است.

✍🏻هر چهار روز یک میلیون به جمعیت جهان اضافه می شود.

✍🏻پشه 27 دندان دارد.

✍🏻اگر در هنگام صحبت در مورد کار صحبت نکنید رابطه شما طولانی تر خواهد بود.

✍🏻آب گرم زودتر از آب سرد یخ می زند.

✍🏻دوستی هایی که به هفت سال برسد دیگر از بین نخواهد رفت.

✍🏻انسان نمی تواند بیش از سه روز از دست کسی که دوستش دارد عصبانی باشد .

✍🏻تلگرام هرگز هک نمی شود مگر آنکه قربانی کاری را انجام دهد که هکر می خواهد، مثلا ارسال کد پنج رقمی.

✍🏻اگر ساعت 7 صبح از ژاپن حرکت کنید ساعت 4:30 روز قبل آن به امریکا می رسید .

✍🏻تنهایی به اندازه ی 14 نخ سیگار به بدن آسیب می رساند.

✍🏻شرکت های هواپیمایی به دلیل وزن کمتر بیشتر زن هارا استخدام میکنند تا سوخت کمتر مصرف شود.

✍🏻بشکن زدن باعث کاهش استرس می شود .

✍🏻افراد باهوشتر ، سریعتر فکر می کنند و به خاطر همین است که خطشان خوب نیست.

✍🏻جنس مدال طلای المپیک ، نقره است.

✍🏻وزن یک ابر معمولا 500 تن است.

✍🏻آی کیوی زنان بالاتر است.

✍🏻اگر صدف را روی گوش خود بگذارید صدایی می شنوید آن صدای خون گوش شماست.
✍🏻سیم شارژر به این دلیل کوتاه است که هنگام شارژ با تلفن صحبت نشود .

✍🏻آهسته خوردن غذا باعث لاغری می شود.

✍🏻احتمال اصابت رعد و برق به مردان بیشتر از زنان است .

✍🏻نوشیدن آب قبل از امتحان نمره فرد را افزایش می دهد.

✍🏻هر چه شادتر باشید کم تر به خواب نیاز خواهید داشت.

✍🏻نسل انسان به احتمال 90% تا سال 9000 میلادی منقرض می شود.

✍🏻در سه ثانیه ی اول بیداری هیچ چیز را به یاد نمی آورید.

✍🏻بطور متوسط زنان سالانه 34 تا 68 بار و مردان تقریبا 6 بار گریه می کنند .

✍🏻سه روز ماندن در فضای کاملا تاریک باعث کوری دائمی فرد میشود.

✍🏻تقریبا 80% از هوش بچه ها به مادرشان می رود.

✍🏻اکثر قاتلان زنجیره ای متولد ماه آبان هستند ✍🏻ضریب هوشی کسانی که تا دیروقت بیدار می مانند از کسانی که شب را زود می خوابند بیشتر است.

✍🏻ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملکه الیزابت.

✍🏻با هوش ترین زن دنیا ۵ فوق لیسانس دارد و ضریب هوشی او ۲۰۰ است و دنبال کار است.

✍🏻رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد .

✍🏻انسان ها پنج شنبه ساعت 19:26 شادتر از زمانهای دیگر هستند...


اینکه اینا چقدر درستن منم نمیدونم..ولی بعضیاش ارزش یبار خوندن رو دارن..
...
و روز عشق
سَـــــلویٰ
۵۹

و روز عشق

۲ ماه پیش
نا امید دور هم جمع شده اند. یک نفر از میان جمعیت چونان کشتی غرق شده، نگاه عاقل اندر سفیهی به دیگران می‌کند. دستش را بالا می‌آورد و با انگشت سبابه دست روی خشکی پایین لبش می‌کشد و نگاهش را در افق محو می‌کند. بی‌محابا با آن صدای خِرخِری‌اش داد می‌زند
- فقط یک نفر مانده است که نرفته است.
- چه خبر است مردک یواش سرمان را بردی! هرکس برود باز جواب نه می‌شنود. منِ عبدالرحمن که صد شتر چشم آبی با بار پارچه های کتانی اعلای مصری و ده هزار دینار طلا مهرش کردم، قبولم نکردند و همینطور تمام بزرگان عرب و ثروت مندان عرب، دیگر کسی نمانده در شأن دختر پیامبر...
اما
- علی ابن ابی‌طالب..

عمر بن الخطاب تکانی به خود می‌دهد و از آن طرف مجلس بلند می‌شود با چشمانی در هم کشیده می‌گوید:
- علی که کشاورزی بیش نیست و از دار دنیا یک سپر و شمشیر و شتر دارد، علی هم لایق دختر پیامبر نیست...
سخنش از سِرّ نهانی که دارد خبر می‌دهد.او علی را در آغوش پیامبر دیده است..انگار که سخنش خریدار نداشته باشد ..
بلند میشوند و راهی مزرعه‌‌‌ی علی می‌‌شوند.

از شدت گرما عرق از سر و رویش می‌بارد، همه ما می‌دانیم فقط اوست که شایسته همسری فاطمه سلام الله علیها را دارد... به طرفش می‌رویم، بیل را در زمین خاکی فرو می‌کند و با آستین دشداشه‌‌ای که هدیه پیامبر است، عرق های پیشانی‌اش را پاک می‌کند.
- یکی یکی میگویند برای کار مهمی پیش تو آمده‌ایم.
علی پاسخ‌ میدهد .. چه کاری؟!
آنگاه میگویند همه ما به خواستگاری دختر پیامبر رفته ایم و جواب منفی شنیده‌ایم تو نمی‌خواهی به خواستگاری دختر پیامبر بروی؟!!!

نوری در دلش روزنه پیدا می‌کند، مِضراب قلبش شروع به نواختن موسیقی عشق می‌کند، چشمانش از شرم زمین را در می‌یابند، سکوتی با معنای نجابت، عشق را از اعماق دلش فریاد می‌زند؛ چه کسی هست که نخواهد دست در
دستان فاطمه سلام الله علیها بگذارد...
با آغوش باز به درخواستشان لبیک می‌گوید و بیلش را همانجا در دل خاک رها می‌کند و به طرف خانه قدم تند می‌کند. به حمام می‌رود و عرق های زحمت کشی‌اش را به آب می‌سپارد. طراوت را همنشین پوستش می‌کند. بهترین لباسش را می‌پوشد و از بهترین گل‌ها، عطری به پیراهن می‌بخشد. ملائک از آسمان به زمین می‌آیند و بال‌های خود را زیر پای علی علیه السلام فرش می‌کنند. ذکر «یازهرا» را زیر لب زمزمه ‌می‌کند و سوی وصال یار پرواز می‌کند...
کوبِه درب را آرام و با لطافت می‌کوباند. بجای صدای تلق تلوق این بار صدایی دلنشین، در گوش اهل خانه می‌پیچد؛ گویا امروز هیچ غمی در دل هیچ کسی پای نمی‌کوبد...اهل خانه متوجه خیر و سرور این قدم مبارک می‌شوند و درب را با رویی خوش به روی مهمان ناخوانده باز می‌کنند...
از زمان ورودش به خانه زانوی ادب می‌زند و با چشمانش گل‌های قالی را می‌شمارد؛ شرم و حیاء از چشمانش روان روان جاری زمین می‌شود...
مصطفیٰ صلوات الله علیه لبخندی ملیح بر لبانش می‌نشاند و می‌گوید
- علی جان خجالت نکش حرفت را بزن!
گونه هایش رنگ سرخ می‌گیرد و به سختی حرف های دلش را در قالب الفاظ بر زبانش جاری می‌کند. و اینجاست که آدمی پی به ناتوانی الفاظ می‌برد.
- راستش قصد ازدواج دارم و برای این امر دختری شایسته‌تر از دختر شما نیافتم...
پدر بلند می‌شود دستی با عطوفت روی سر علی علیه السلام می‌کشد و به طرف اتاق دخترش فاطمه‌ سلام الله علیها می‌رود. آرام و شمرده قدم بر می‌دارد. آرامش را از قلبش به سوی دستش روانه می‌کند و آن را آرام به درب فضای اندرونی دختر نازنینش می‌کوبد. دختر که با این صدا انس گرفته است با آغوش باز اذن ورود می‌دهد. ردا از دوش پدر بر می‌دارد و با تشتی پاهای پدر را می‌شوید و با وضو محضر پدر زانو می‌زند...
- فاطمه جان صحبت امروزم با روز های دیگر فرق می‌کند؛ می‌خواهم درمورد برادرم و وصیم و جانشینم که مقام او بر تو پنهان نیست صحبت کنم، علی علیه السلام به خواستگاری‌ات آماده است و من می‌خواهم نظرت را جویا شوم؟!
سکوتی فضای اتاق را پر می‌کند. از شرم و حیاء چشمانش را به حصیر گره می‌زند، گونه هایش شبیه آتش شده است. مِضراب دلش با قلب علی علیه السلام هم آهنگ می‌شود و سعی ‌می‌کند پشت سکوت فریاد های دلش را پنهان کند...
مصطفی صلوات الله علیه که سرچشمه ارتباط خدا با زمین است بلند می‌شود و تکبیر سر می‌دهد؛
- اللّٰه اکبر که سکوت ،نوعی اقرار است؛ بله. سکوت دخترم نشان رضایت اوست.
و اینگونه بود که خدای متعال «دریایی را به آغوش دریایی دیگر سپرد ؛ مِرَجَ البَحرَین یلتقیان‌ ‌[الرحمٰن آیه ۱۹]»

نویسنده: مهدی_شفیعی


نویسنده بریتانیایی نوشته بود:
هميشه اين واقعيت كه
چرا كعبه زادگاه امام علی شد،
ذهنم را مشغول و متعجب می‌كرد
تا اينكه پاسخم را در ماجرای
ازدواج آن حضرت پيدا كردم!
«حالا كه عروس از خانه‌ی پيامبر
است، خدا هم دلش می‌خواست
داماد از خانه‌ی خودش باشد!»
محسن_رضوانی


سلام به همگی..
یروز که واقعنی وقت کردم میام وتکتک محبتای پست قبلو جواب میدم...چقدر بحضور پر محبت شما از صمیم قلب خوشحال شدم.. انشاءالله عروس گلی بعضی موارد رو امتحان کنه..نتیجه بخش بود حتما اطلاع خواهم داد.
یدنیااااااا ممنوووووونم❤️
...