
بیاد مادری مهربان
۴ روز پیش
مامان همیشه برای من دعا میکند. یک روز که خیلی گرفتار بودم به مامانم گفتم: میخوام زنگ بزنم بگم بابا برام دعا کنه، مامانا از بس دعا میکنن، گوشهای خدا عادت کرده و زیاد توجهی بهش نمیکنه، ولی باباها خیلی کم پیش میاد دعا کنن و وقتی دعا کنن خدا میگه: عه! داره دعا میکنه؟ بذار برم ببینم چی میگه...
مامان هیچ چیز نگفت و سکوت کرد.
چند ساعت بعد، مشکلم به شکل معجزهآسایی حل شد، در حالی که هنوز زنگ نزدهبودم به بابا!
به مامان زنگ زدم و گفتم: مامان انصافا در این فاصلهی کوتاه، چه کردی که معجزه شد؟
- گفت: هیچی! به خدا گفتم: من همین دعا کردن از دستم بر میاد، نذار بچهم از دعای من و مهربونی تو ناامید بشه، بذار اگر به دعا کردنه، خودم واسهش کافی باشم... همین!
و من ایمان آوردم که خدا از دریچهی قلب مادران به ما نگاه میکند.🎀
سلام به همه ی ماه رویان و مهربانان پاپیونی..
ممنون حضورتون ومحبتتون ❤️
این حلوا که میبینین خیرات من برا همسایه هامون بجهت یادداری از سالگرد مادر همسرم بود..بیست و هفتم مهر ..
سیده ی بزرگواری بودن و دوسال با ما زندگی کردند..روحشون قرین رحمت ..
روح عزیزان آسمانی شما هم شاد باشه🖤
مامان هیچ چیز نگفت و سکوت کرد.
چند ساعت بعد، مشکلم به شکل معجزهآسایی حل شد، در حالی که هنوز زنگ نزدهبودم به بابا!
به مامان زنگ زدم و گفتم: مامان انصافا در این فاصلهی کوتاه، چه کردی که معجزه شد؟
- گفت: هیچی! به خدا گفتم: من همین دعا کردن از دستم بر میاد، نذار بچهم از دعای من و مهربونی تو ناامید بشه، بذار اگر به دعا کردنه، خودم واسهش کافی باشم... همین!
و من ایمان آوردم که خدا از دریچهی قلب مادران به ما نگاه میکند.🎀
سلام به همه ی ماه رویان و مهربانان پاپیونی..
ممنون حضورتون ومحبتتون ❤️
این حلوا که میبینین خیرات من برا همسایه هامون بجهت یادداری از سالگرد مادر همسرم بود..بیست و هفتم مهر ..
سیده ی بزرگواری بودن و دوسال با ما زندگی کردند..روحشون قرین رحمت ..
روح عزیزان آسمانی شما هم شاد باشه🖤
...
عکس های مرتبط