آلبالو پلو
چای آلبالو
میخواهم که باشی و داستان فنجان و آلبالو را برایت تعریف کنم
فنجانی که پر بود از چای داغ احساس مردی
و آلبالوی سیاهی از عمق نگاه زنی
که با بی تابی میخواست
به گوشش آویزان کند حس درونش را
که هم عشوه باشد و هم هویدا
و مرد سر بکشد همه حس خواستنش را
و نسوزد لب تبدارش
فنجان پر حرارتی که هر روز تکرار میشد
و هرگز سرد نمیشد
و آلبالو ها تنها فصل تابستان بود
که آغاز می شدند و
زیر لب عشق می چکیدند
و گاهی به گوشه لبی باقی می ماندند
تا چشید ...🍒
طاعات وعبادات قبول درگاه حق🤲🤲🤲
التماس دعا💐🌷💐💐
https://sarashpazpapion.com/picture/e5fa2c9cced3b3ad58e31201e7d9f4a5
لطفا این پستمو لایک کنید