ماست خانگی

۱.۴k لایک
۱۲۵ نظر
📚"روزی چهار شمع در خانه ای تاریک روشن بودند"

اولین آنها که ایمان بود گفت:در این دور و زمانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.

شمع دومی که بخشش بود،گفت:در این زمانه مردم دیگر به هم کمک نمی کنند و بخشش از یاد مردم رفته است.و او هم خاموش شد.

شمع سوم که زندگی بود،گفت:مردم،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.در همین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم را برداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.

سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درها را به روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خود ادامه دهند...

دوست خوب من:خوشبختی نگاه خداست،آرزو دارم،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...
آمیــــن🕯

نظرات

وای چه خوشگله 😍
وای که چقدر شما هنرمندین
روحم شاد شد باکاراتون😍
وقتی روی ماست انقدر قشنگ نقاشی میکشید روی کاغذچقدر خوشکلتر از این بشه نقاشیت عالیه هنرمند
مشاهده سایر نظرات