خونه مادر عزیزم
ژله ویترینی، آجیل، باسلوق، لبو ، هندوانه، چیزکیک
#زلزله
دوستان دعا کنید زلزله زودتر تموم بشه
شب چهارشنبه ساعت ۱۱:۲۷ تهران و کرج هم لرزید
شدت زلزله به حدی بود که من فکر کردم کسی تو خونم اومده و داره دعوا میکنه چون خواب بودم بشدت ترسیده بودم تنها چیزی که یادمه لرزش تخت بود و سرو صدای زیاد بسرعت از تخت پریدم بیرون و اومدم تو حال و جیغ می کشیدم وقتی به خودم اومدم سریع پالتو و شالمو برداشتم و از خونه زدم بیرون تمام بدنم میلرزید و طپش قلبم شدید شده بود با همسایه ها جمع شدیم تو خیابون هوا خیلی سرد بود برگشتم خونه سریع قرص قلبمو و پتو برداشتم دوباره اومدم خیابون و تا ۵ صبح تو خیابون بودم واقعا شب بدی بود و از اون بدتر برای تنهاییم دلم سوخت یکی از آشناها اومد دنبالم و چقدر خدارو شکر کردم که هنوزم یکی هست که بفکرم باشه واقعا انسان بودن و انسانیت غریبه و آشنا خانواده و غیر خانواده نمیشناسه.
خدایا ممنونم که تو اون شرایط هم یکیو برام فرستادی که نگرانم باشه و به کمکم بیاد.
#خدایاشکرت#