▪️ «ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
▫️ در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است.
📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی
👈 بعد از خواندن این حدیث، تکون خوردم و تصور اینکه در تمام این سی و خورده ای سال که از خدا عمر گرفتم، اگر امام عصر ارواحنا فداه، فقط در کنار یکی از لحظاتی که خیال جمع، گناه میکردم حضور داشتند، ای وای بر من😭😭😭
خجالتم خوب چیزیه😭
چرا اون لحظه زمین دهن باز نکرد؟
چرا یه صاعقه از آسمون نیومد؟
چرا یهو یه چیزی نشد که دل امام زمان را به درد نیارم؟
#الهی_العفو#خدایا_غلط_کردم#خدایا_خودت_درستش_کن#یا_ساتر_العورات#حدادپور_جهرمی#دلنوشته_های_یک_طلبه
...