سلام دوست جونیا روزتون پراز شادی و لبخند😊🌷🌷مرسی از نگاه مهربونتون❤ از کاربرای مهمون عزیز هم بسیار ممنونم❤🙏🌷
در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچکس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت نمیتونی عزیزم! گفتم میتونم، من تو را از پدرم، ، و برادرم بیشتر دوست دارم. مادر گفت یکی میآید که نمیتونی منو بیشتر از او دوست داشته باشی. نوجوون که شدم دوستی عزیز داشتم، ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفتهاش بودم، ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم عاشق شدم، خیال کردم نمیتونم به قول کودکیام عمل کنم، ولی وقتی پیش خودم گفتم کدامیک را بیشتر دوست داری، باز در ته دلم این مادرم بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد، یکی که تمام جان من بود. همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت، دیدی نتونسی؟ من هرچه فکر کردم او را از مادرم، و حتی از تمام دنیا بیشتر میخواستم. او با آمدنش سلطان قلب من شده بود. هرچه کردم، نمیخواستم و نمیتونستم به قول دوران کودکیم عمل کنم، آخر من خودم مادر شده بودم ،آرزوی سلامتی تمام مادرای مهربون و روح مادرای آسمونی شاد🙏🙏🌷🌷🌷
...